۱۷ دی ۱۳۸۸

چیرگی پارت ها و پیدایش الگوهای نوین

سکه شناسی : دودمان های پارس
بخش چهارم: چیرگی پارت ها و پیدایش الگوهای نوین
تتتتتتتتتتتت
چکیده این بخش:
سسسسسسس
سالهای نزدیک به 140 پ.م ارتش پارت ها به پارس رسید و از آن پس فرمانروایان محلی آنجا که پیش از آن به پیروی از برنام مهرداد یکم خود را «شاه» خوانده بودند، دست نشانده اشکانیان شده تا چند سال سکه ای از آنها دیده نشد. شوربختانه آگاهی های ما از رویدادهای آن سال ها بسیار ناچیز است. گمان می رود رفتار و منش پارت ها که جوهر پهلوانی و آزادمنشی داشتند، نسبت به رفتار و کردار مقدونیان و سلوکیان در پارس دوستانه تر بوده آنها نیز آن هنگام که به سازه های کهن هخامنشی در تخت جمشید و پیرامون «استخر» می نگریستند از شکوه و زیبایی آنها در شگفت شده به سازندگان آنها آفرین گفتند. سالها پیش از آن «ارشک» بنیان گزار دودمان اشکانی در برخی از سکه ها نشسته بر تختی چون تخت داریوش بزرگ در تخت جمشید نمایش داده شده او نیز همان کلاه شهربانان هخامنشی را برسر می نهاد. تا چند سال پس از رسیدن پارت ها به پارس شاهان اشکانی در الگوگیری از هخامنشیان برنام «شاه شاهان» را برای خود برگزیدند.
نننننننننن
پیش از رسیدن پارت ها سکه های «داریوش یکم» و «وادفردات دوم» الگوپذیری از سکه های اشکانی را آغاز کرده به ویژه این فرمانروایان نشان «ماه نو» (هلال) را به پیروی از پارت ها بر سکه ها و بر سر و پیشانی خود نمایش دادند. نشانی که سرچشمه پیدایش آن باورهای دیرین به نیروی «گاو نر» و آغاز پیدایش آن نگاه به آسمان، ماه و خورشید بود. ماه نو در کنار «ستاره» بر درفش های ارتش پارت ها نمایش داده می شد. هخامنشیان نیز دست کم آن را بر آرامگاه های شاهان بزرگ در نقش رستم نمایان ساخته در مهرها نیز آن را در کنار ستاره نشان می دادند. ریشه آیین ها و نشان های پارس ها در جنوب و پارت ها در شمال شرق همان باورها و آیین های دیرین ایرانی بود.
نننننننننن
با همه این الگوبرداری های پارس ها، هنوز بر سکه های آنان نیمرخ راست نمایش داده می شد. شگفت آور اینکه بر سکه های خود مهرداد یکم نیز که پس از پیروزی هایش در «هگمتانه»، «سلوکیه» و «شوش» زده شده بودند، برخلاف سکه هایی که او پیشتر در «نیسا»، «ری» یا «هکاتوم پیلس» زده بود، نیمرخ راست دیده می شد. افزون بر این، با آنکه آرایش چهره و جامه وادفردات بر سکه ها با آرایش مهرداد هماهنگ شده بود، هنوز آتشدان پشت سکه ها دارای ویژگی هنری هخامنشی بوده تلاش می شد «دایره بالدار» هخامنشی فراز آن نمایش داده شود.
نننننننننننن
روزگار فرمانروایی «فرهاد دوم» (128-8/139 پ.م) و «اردوان» (3/124-128 پ.م) سالهایی پرآشوب و همراه با یورش سکاها و همچنین سلوکیان به ایران بود و ما شوربختانه به دلیل ناچیز بودن دانسته ها از رویدادهایی که در سرزمین پارس رخ می داد آگاه نیستیم. با این همه گمان می رود که با روی کارآمدن «مهرداد دوم» (87-3/124 پ.م) این سرزمین در آرامش و فرمانبرداری از اشکانیان بود. چرا که مهرداد توانست شاهنشاهی اشکانی را بر سراسر ایران از میان رودان و ارمنستان تا آنسوی سیستان و آمودریا گسترده افزون بر آن سکه های دراخمای فراوانی از این شاه اشکانی در خود پارس یافت شده است...............ادامه دارد
تتتتتتتت
......................
متن کامل این جستار نزد نویسنده می باشد.سسسسسسسسس

۱۲ نظر:

بهزاد گفت...

درودبر ا.پريان گرامي
از صميم قلب تبريك مي گويم به داشتن اين همه سليقه و نكته سنجي
بنده در راستاي مطالعه تاريخ نياكانمان علاقه ويژه اي به سكه شناسي داشته و دارم ليكن هيچگاه تصور نمي كردم كه با چنين سكه هاي شگفت انگيزي مواجه شويم.
واقعأ حيف است كه اين همه زحمت را تنها با يك كلمه تشكر پاسخ دهيم.

امیری پریان گفت...

درود بر شما بهزاد دوست گرامیم
من نیز به علافه شما به تاریخ و فرهنگ ایران شادباش گفته به آن می بالم. بی گمان شما با دل پاکی که دارید پشتوانه ای بزرگ برای دانش ایران شناسی خواهید بود.

ضمنا من پس از پایان این مقاله متن کامل آن را برای شما خواهم فرستاد. همچنین به زودی برای شما ایمیل خواهم زد و سخنانی خواهم گفت.
با آرزوی شادی برای شما
امیری پریان

داريوش احمدي گفت...

جناب آقاي اميري، درود بر شما. حيف است مطلبي تا بدين اندازه پربار فاقد هر گونه سند و مرجع مشخصي باشد و معلوم نگردد كه هر بخش از نوشته هاي شما وامدار كدام پژوهش و پژوهشگر و مبتني بر كدام اسناد است. با ذكر دقيق و مورد به مورد منابع (و نه حتا ذكر كلي اسامي آنها در پايان مقاله)، نه تنها به نوشته خود سنديت و بار علمي مي دهيد، بل كه حرمت و ارزش پژوهشگراني را كه دانسته هاي كنوني ما مرهون تلاشها و زحمات آنان است، محفوظ مي داريد.

امیری پریان گفت...

درود بر شما جناب داریوش احمدی
از دیدگاه شما سپاسگذارم. شما درست می فرمایید و سخن شما سراسر درست است. اما اجازه دهید عرض کنم که برای من مستند نویسی و ارجاع به نوشته ها و پژوهش های تایید شده و معتبر یک اصل است و من به شدت بر این امر وسواس داشته ام.

اما لطفا اجازه دهید که مقاله های من به پایان برسد و من فهرست کامل منابع و سرچشمه های آن ها را در پایان مقاله خواهم آورد. همچنین اجازه دهید این را نیز بگویم که سیاست من این است که از آنجا که امکان کپی غیر مجاز از نوشته های من در محیط وبلاگ وجود دارد برای دفاع از کارهای خودم این فهرست تنها به مقاله پی دی اف شده ضمیمه کرده و برای استادان، پژوهشگران و همچنین دوستان و علاقه مندان خواهم فرستاد.

با سپاس فراوان
امیری پریان

داريوش احمدي گفت...

جناب آقاي اميري: از توضيح‌تان سپاس‌گزارم، اما گمان نمي‌كنم كه آوردن "فهرست کامل منابع و سرچشمه های آن ها در پایان مقاله" (به قول شما) بسنده و سزاوار باشد، بل كه مي‌بايست به صورت مورد به مورد و در خود متن مقاله مشخص گردد كه منبع و مأخذ آن كدام‌ها هستند تا بدين طريق دانسته شود كه كدام داده‌هاي مقاله حاصل جست‌و‌جو و رهيافت شخصي نويسنده، و كدام داده‌ها حاصل زحمات و يافته‌هاي ديگران است. اين تنها روش علمي و البته اخلاقي در كار مرجع‌نگاري است و من نيز خود را همواره ملزم به پي‌روي از اين شيوه در نگارش مقاله‌ها و كتاب‌هايم نموده‌ام.
با آوردن يك نمونه مي‌كوشم موضوع را روشن‌تر بيان كنم: با وجود آن كه از كتاب من (هزاره‌هاي پرشكوه) به عنوان يكي از هفت منبع مقاله شما (آريايي‌ها و پيشينه آن‌ها) ياد شده است اما اين شيوه مرجع‌نگاري شما هرگز مشخص نخواهد كرد و بر خوانندگان آشكار نخواهد نمود كه اين مقاله تا چه حد وام‌دار فصلي به نام "پيشينه‌شناسي اصطلاح آريا" از همان كتاب من است. براي نمونه، نام‌هاي مركب با اصطلاح آريايي را كه من با جست‌وجوي بسيار از ميان اسناد ايلامي تخت جمشيد و اسناد پارتي نسا به دست آورده‌ام، عيناً در مقاله‌تان نقل كرده‌ايد بدون آن كه منبع مستقيم آن را مشخص نماييد، و خواننده نيز با مطالعه مقاله گمان مي‌كند كه اين همه حاصل پژوهش‌هاي خود شما است. حال به نظر شما اين شيوه مرجع‌نگاري مي‌تواند ارزش و حرمت نويسندگاني را كه آثارمان بر پايه‌ي داده‌ها و زحمات آنان شكل گرفته است، حفظ كند؟

امیری پریان گفت...

جناب احمدی درود بر شما!

از شما سپاسگذارم. من هم به اینکه در نوشته ها و دیدگاه ها باید سرچشمه ها و مراجع دقیق مشخص شده و نباید به کلی نویسی و اشاره تنها به آنها بسنده کرد باور دارم. سخن شما سراسر درست است و من قبول دارم.

اما نوشته ای را که از من ذکر نمودید من تقریبا 3 سال پیش نوشتم که آن زمان تازه آغاز تلاش جدی من برای مقاله نویسی درباره تاریخ و زبان های باستانی این سرزمین بوده و من تازه در آغاز راه مقاله نویسی در اینباره بوده و این نوشته را بطور آزمایشی و به عنوان نخستین آزمون آوردم.

به هرحال از اینکه به مراجع و سرچشمه ها به طور دقیق و مورد به مورد در آن نوشته و نیز نخستین نوشته هایم اشاره نشده از همه عزیزان و از جمله شما پوزش می خواهم و این را قول می دهم که من برنامه دارم همه این نوشته های نخستین را اصلاح کرده و آن را در فرمت مقاله های آکادمیک با اشاره دقیق سرچشمه ها در آن بیاورم که اگر تاکنون انجام نشده است تنها و تنها به دلیل کمبود بسیار شدید وقت من بوده است.

در مقاله هایی که من در دست تهیه دارم و از جمله واپسین مقاله ام درباره سکه های دودمان های پارس دقیقا اشاره مورد به مورد به سرچشمه را در دستور کار دارم و پس از پایان آن یک نسخه از آن را پی دی اف شده برای شما خواهم فرستاد.

ضمنا اجازه دهید که بگویم همانطور که مستند نویسی و ارجاع به سرچشمه های معتبر و یا نوشته های دست اول شیوه من است و من حتی برای پیدا کردن ریشه های یک واژه کتاب ها را زیر و رو می کنم، صداقت، درست نویسی و امانت داری هم برای من یک اصل است و این را از ته دلم می گویم. چرا که تلاش من این است که یک موضوع درباره ایران باستان یا زبان های باستانی را به مانند یک تز دانشگاهی برای خود تعریف کرده و مانند یک دانشجوی فوق لیسانس و دکترا درباره آن تحقیق کرده نتایج آن را در قالب مقاله ای که تنظیم می شود بیاورم.

برای همین هم من از کپی نویسی یا آوردن یک ترجمه صرف از آثار غبر فارسی پرهیز کرده و تلاش می کنم که درباره موضوعی که می خواهم بنویسم کندوکاو کرده آنالیز کنم و اگر دانش من درباره یک موضوع کم بود از اظهار نظر و پیش داوری درباره آن خودداری می کنم.

به هرحال من همیشه خود را یک شاگرد دانسته و تلاش می کنم دانش خود را با مطالعه پژوهش های ارزشمند درباره ایران کهن افزون کنم.

از تذکر شما سپاسگذارم و اگر اجازه دهید به زودی ایمیلی را دراین باره به شما خواهم فرستاد.

با سپاس
امیری پریان

داريوش احمدي گفت...

موفق باشيد

masis گفت...

وبلاگی جدید درباره قره باغ ( آرتساخ ) و جنایات پان ترکیست ها علیه مردم این منطقه

گروه تاريخ پژوهان چهارباغ گفت...

درود برشما
سپاس از تلاشتان در جهت آگاهي كه در شناساندن فرهنگ وتاريخ ايران زمين به دلبستگان انجام مي دهيد.
دوست گرامي ياريگانان نوشتارهايتان را چرا معرفي نمي نماييد؟
شاد زيويد.

فرشید گفت...

درود بر سرور پريان گرامی‌
جهان است شادان به پندار نیک
ز پندار نیک است گفتار نیک
چو پندار و گفتار تو نیک شد
نیاید ز تو غیر کردار نیک

آمدن بهار، فصل نو شدن و عید نوروز را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم و امیدوارم که در پرتو لطفِ عزیز بی همتا و مهربان، سالی توام با موفقیت، شادکامی و سلامت همراه داشته باشید.

سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت.
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام.
سال خرم،فال نیکو،مال وافر،حال خوش.
اصل ثابت،نسل باقی،تخت عالی،بخت رام

فیروزی گفت...

درود قضاوت زود هنگامتان مرا پاک شگفت زده کرد. برپایه رابطه دوستی که دادوری نمیکنند
لینک مقاله من پیرامون موضوع مذکور:
http://www.iranpaad.ir/admin.php?a=nedo
لینک گزارش سخنرانی من در بنیاد جمشید
http://iranbooknews.com/vdchvkn-.23nzqdftt2.html
لینک مقاله من پیرامون تبار آریایی آذری ها در سال 85

http://www.iranpaad.ir/admin.php?a=neja
لینک نظرها در امرداد
http://amordad6485.blogfa.com/post-3876.aspx
و لینک جوابیه من در امرداد
http://www.iranpaad.ir/admin.php?a=zabanshe

امیری پریان گفت...

درود بر شما جناب فیروزی

سپاسگذارم. دیدگاه شما را دیدم و لینک هایی که معرفی کردید مرور کردم.
دیدگاه های شما درباره شیوه نگارش تاریخ ایران باستان به دست یونانیان و نیز غربیان از دید من قابل پذیرش نیست. سفارش می کنم که در این دیدگاه ها تجدیدنظر کنید.

صابر امیری پریان