۳ مرداد ۱۳۸۸

دشتی آرام و خاموش

گشتاری در پاسارگاد
جستار یکم: دشتی آرام و خاموش
بببببببب
چکیده جستار:
سسسسسسسسسسس
از پارسه پایتخت نامدار هخامنشیان راهی بسوی شمال کشیده شده بود که سرزمین پارس را به ماد، آذربایجان، ری، پرثو، سغد، خوارزم، باختر و دیگر سرزمین های ایرانی می پیوست. این راه کهن از میان کوههای زاگرس گذشته، دره ها و تنگه ها را درنوردیده و ایرانیان کهن در برخی جاها دیواره تنگه ها را برای باز کردن آن تراشیده یا بر روی رودخانه ها و دره ها پل ساخته بودند.

سده ها بود که این جاده باستانی آرام و خاموش و به دور از هیاهو و درگیری ها افتاده بود، تنها آمد و شد مردمان نجیب روستاها و ایلات با دامها و اسباب و خانواده خود و اندکی نیز آمد و شدهای مسافران دیگر در آن به چشم می خورد، اما تاریخ به ما می گوید که زمانی سرنوشت سازترین رویدادهای این سرزمین در اینجا روی داده مردمان ایرانی زبان از شمال و از این راه بسوی جنوب آمدند و بنیان یکی از نیرومندترین فرمانروایی های تاریخ را در آن پی افکندند.

مردمانی که در روزگاران گذشته از تخت جمشید بیرون آمده و در این راه به سوی شمال می رفتند، کوهی را که اکنون بنام «رحمت» شناخته شده دور می زدند. آنها از نزدیکی نقش رستم و آرامگاه شاهان بزرگ گذشته، شهر باستانی استخر را در می نوردیده بسوی دره سیوند می رفتند و سپس دشت سعادت آباد کنونی را در می یافتند. آنگاه دره ای زیبا و پردرخت فرارویشان دیده می شد که رود «پلوار» از میان آن می گذشت.

آنها باید از تنگه میان کوه و راههای تراشیده شده در آن می گذشتند. تنگه ای که بنام «بلاغی» نام گرفت و همان رود پلوار از میان آن می گذشت. سرانجام هنگامیکه این تنگه را پشت سر می گذاشتند، دشتی دیگر می دیدند که اینبار کوههایی نه چندان بلند آنرا چون دیواره ای در برگرفته و جانورانی چون آهو، گوزن، بزکوهی و... در آنها می زیستند. دشتی که باغهای پردرخت، زمینهای کشاورزی پربار و چشمه های با آب گوارا در آن نمایان بود و سده ها «مرغاب» نامیده می شد.
بببببببب

هیچ نظری موجود نیست: