۲۷ خرداد ۱۳۹۰

دیدگاه من درباره پیشینه خط دین دبیره و به نگارش در آمدن اوستا پیش از پیدایش ساسانیان

با درود!


هیچکدام از سخنان گفته شده نمی تواند دلیلی بر دیرینگی دبیره اوستایی پیش از روزگار ساسانیان باشد. نخست اینکه خط دین دبیره «الفبایی پبشرفته» است و در آن تلاش شده همه واک ها و واکه های زبان اوستایی به نگارش در آید. می دانیم پیدایش دبیره های الفبایی گامی مهم در تشخیص واک ها (صامت ها) در آواها و پدیداری «نویسه» برای به نگارش در آوردن آنها محسوب می گردد. آشکار است پیدایش دبیره الفبایی گام پس از پیدایش دبیره های آوایی (مانند دبیره های میخی ایلامی، اکدی و...) که در آن برای آواها (هجاها) و نه واک و واکه ها نویسه ساخته شده، بوده و نمی توانسته ناگهان از دبیره هایی پیچیده مانند دبیره های تصویری یا ایدئوگراف پیدا شده باشد. آنچنانکه می دانیم دین دبیره کامل ترین و پیشرفته ترین دبیره ساخته شده تا کنون بوده که با دارا بودن بیش از 50 نویسه به نیکی همه صداها و واک های یکی از زبان های خانواده «ایرانی کهن» (اوستایی) را به نگارش در آورد و از دبیره های الفبایی دیگر چون یونانی و آرامی (که از دبیره های هجایی خاورنزدیک کهن برگفته شده بودند) و حتی لاتین پیشرفته تر است. بخشی از نویسه های این دبیره از دبیره پهلوی نوشتاری گرفته شده و می دانیم خود دبیره پهلوی از دبیره آرامی برگرفته شده و زمان ساسانیان به صورت کنونی خود در آمده بود. چند نویسه دیگر در این دبیره نیز از زبور پهلوی گرفته شده است.


در اینجا یک نکته دیگر باید تاکید شود و آن اینکه ما هرگز بر این باور نیستیم که پیش از ساسانیان اوستا به نگارش در نیامده بود و این احتمال هم هست که حتی زمان هخامنشیان آرشیوی بود که در آن متن نگاشته شده اوستا در آن نگهداری می شد. اما در حال حاضر هیچ آگاهی درباره این آرشیو نیست. این آرشیو اگر هم بوده می توانسته دربردارنده نسخه ای باشد که بر پوست نوشته شده و می دانیم متن های میخی به دلیل ماهیت نویسه های آن، تنها بر سنگ ها، گل نوشته ها و کاشی ها آورده می شد. پس آرشیوی که در بر دارنده پوست نوشته های چرم بود دارای نسخه بود که به خطی غیر از میخی بود. البته این را می دانیم هخامنشیان خود آرشیوهایی داشتند که نسخه های بایگانی خود را بر چرم و به دبیره آرامی (که با جوهر بر پوست نوشته می شد) نگهداری می کردند. اما بسیار سخت بتوان پذیرفت که متن اوستا را به دبیره آرامی (که تعداد نویسه های آن اندک بود) نوشته بودند و سپس در زمان ساسانیان همان متن را با دبیره پیشرفته دین دبیره (با تعداد بسیار فراوان تر نویسه ها) بازنویسی کردند. یادآوری می کنم بایگانی های گل نوشته ای که تا کنون یافت شده اند دارای متن های کوتاه و کلیشه ای اداری و بازرگانی (مانند گل نوشته های تخت جمشید) و به زبان هایی چون ایلامی، آرامی و... و باز هم نمی توان باور کرد که متنی چون اوستا را که دارای سرودهایی طولانی است بر این گل نوشته ها آورد. آن هم به دبیره میخی پارسی باستان که می دانیم در میان بایگانی های تخت جمشید تا کنون یک گلنبشته به زبان پارسی باستان یافت شده است. به هرحال ما باز هم نمی گوییم در زمان های دور برای نوشتن اوستا تلاش ها انجام نشده بود اما شوربختانه با آنچه که اکنون در دست داریم نمی توانیم بیش از این چیزی بگوییم. با سپاس فراوان


۷ اسفند ۱۳۸۹

نسخه ایلامی سنگنبشته بیستون ، ستون یکم، بندهای یازدهم و دوازدهم

برای نویسه گردانی نوشته های میخی ایلامی، من (ا. پریان) از سرچشمه زیر بهره مند گشته و آن را با ویرایش های دیگر سنجیده ام:

King & Tompson; 1907; "Sculptures and Inscription of Darius the Great on the Rock of Behistun in Persia"; Printed by order of trustees; Sold at the British Museum

همچنین برای خوانش این نویسه ها من (پریان) جدول شادروان ریچارد ترود هالوگ را در سرچشمه زیر به کار بردم:

Richard T. Hallock; 1969; "Persepolis Fortification Tablets"; The University of Chicago-Oriental Institute Publications Volume XCII; P.82-86

همچنین برای آوانگاری و خوانش واژه های ایلامی از سرچشمه های زیر سود جسته ام:

Richard T. Hallock; 1969; "Persepolis Fortification Tablets"; The University of Chicago-Oriental Institute Publications Volume XCII; P.663-776

عبدالمجید ارفعی؛ 1387؛ «گلنبشه های باروی تخت جمشید؛ متن های Fort و The»؛ 291-263

AE DB; Col. I; 11; L.33-L.36

L.33. a-ak DIŠda-ri-ya-ma-u-iš DIŠEŠŠANA na-an-ri DIŠEŠŠANA-me [hu-be ap]-pa DIŠkam-ma-at-

L.34. -[ta ak]-ka DIŠma-[ku]-iš DIŠkan-bu-zi-ya e-mi du-iš-ti DIŠEŠŠANA-me am-min-nu ka-ra-da-la-ri [DIŠNUMUNMEŠ DIŠnu]-ka-mi taš me-ni DIŠ-

L.35 -kam-ma-at-ta ak-ka DIŠma-ku-iš DIŠkan-bu-zi-ya e-mi du-iš ku-ut-ta DIŠpar-šib a-ak ku-[ut-ta DIŠma]-da-be a-ak ku-ut-

L.36. -ta DIŠda-a-ya-[u]-iš ap-pa da-a-e hu-pir-ri e-mi du-ša du-man-e hu-ut-taš DIŠEŠŠANA-me [hu-pi-be-na mar]-ri-iš

(11). āk vDariyamauš vsunki nān.ri vsunki.me hube appa vKammātta akka vMakuš vKanbuziya emi du.išti vsunki.me amminu karadalari vNUMUNMEŠ vnukami taš meni vKammātta akka vMakuš vKanbuziya emi du.iš kutta vParšib āk kutta vMada.be āk kutta vDāyauš appa dāe hupirri emi duša dumane huttaš vsunki.me hupi.be.na marri.iš

11. و داریوش پادشاه می گوید: آن پادشاهی که گئوماته مغ از کمبوجیه گرفت (دریافت کرد)، این پادشاهی از دیرباز از آن تبار ما بود. پس گئوماته مغ از کمبوجیه گرفت، هم پارس ها ]را[ و هم مادها ]را[ و هم کشور]های[ دیگر ]را[ از او گرفت، ]از[ آن او (خود) ساخت، پادشاهی بر آنها ]را[ گرفت.

hube: آن

akka: که او، او

appa: که

emi: از او

du-: گرفتن، دریافت کردن

du.išti : گرفت

du.iš : گرفت، دریافت کرد

du.ša : گرفت، دریافت کرد

amminnu: این، (همان)

karadala.ri : دیرباز

nukami : آن ما

meni : پس، سپس

kutta : هم، (و)

Parš.ib: پارس ها

Mada.be : مادها

dāe : دیگر

hupir.ri : او

dumane: آن او

huttaš : او انجام داد، او ساخت

hupi.be : آنها

marri.iš : گرفت، به دست آورد

AE DB; Col. I; 12; L.37- L.46

L.37. a-ak DIŠda-ri-ya-ma-u-iš DIŠEŠŠANA na-an-ri DIŠruhMEŠ ir-ra in-na lip-ri-ir-ni [ak-ka-ri in-ni DIŠ]par-šir-ra in-

L.38. -ni DIŠma-da a-ak in-ni DIŠNUMUNMEŠ DIŠnu-ka-mi a-ka DIŠkam-ma-at-ta DIŠma-ku-iš DIŠEŠŠANA-me e-mi [du-iš-ti DIŠ]taš-šu-ib [zil-la]-ka ir

L.39. ip-ši-iš DIŠtaš-šu-ib ir-še ik-ki hal-pi-iš DIŠak-ka-be ša-aš-ša DIŠbir-ti-ya ir tur-na-iš-ti hu-be [in-tuk-ki-um-me DIŠ]taš-šu-ib ir-še

L.40. ik-ki hal-pi-iš [a]-nu DIŠu ir tur-na-um-pi ap-pa DIŠu in-ni DIŠbir-ti-ya ak-ka DIŠku-raš DIŠša-ak-ri a-ak DIŠak-ka-ri aš-ki

L.41. DIŠkam-ma-at-ta DIŠma-ku-iš tu-ba-ka in-ni li-ul-ma-ak ku-iš DIŠu ši-in-nu-ke-ut [me-ni DIŠu ANu]-ra-maš-da pat-ti-ya-

L.42. -man-ya-a ANu-ra-maš-da pi-ik-ti DIŠu da-iš za-u-mi-in ANu-ra-maš-da-na 10 ANna-an [ANITUMEŠ AN]ba-ke-ya-ti-iš-na

L.43. pi-ir-ka hi zi-la DIŠruhMEŠ h[a]-ri-ki-ib i-da-ka DIŠu DIŠkam-ma-at-ta ak-ka DIŠma-[ku-iš ir] hal-pi-ya ku-ut-ta DIŠ-

L.44. -ruhMEŠ ap-pa ha-tar-ri-man-nu da-[mi] hu-pa-ib-pi i-da-ka AŠhu-ma-nu-iš AŠši-ik-ki-u-ma-ti-iš hi-še AŠnu-iš-ša-ya

L.45. hi-še AŠda-a-ya-u-iš DIŠm[a]-da-be-ik-ki ha-mi ir hal-pi-ya DIŠEŠŠANA-me DIŠu e-mi du-[ma za-u]-mi-in ANu-ra-maš-da-na

L.46. DIŠu DIŠEŠŠANA-me hu-ut-ta ANu-[ra]-maš-da DIŠEŠŠANA-me DIŠu du-nu-iš

(12). āk vDariyamauš vsunki nān.ri vruhMEŠ.irra inna libri.irni akka.ri inni vParšir.ra inni vMada āk inni vNUMUNMEŠ vnukami akka vKammātta vMakuš vsunki.me emi du.išti vtaššu.ib zillaka ir ipši.iš vtaššu.ib irše.ikki halpi.iš vakka.be šāšša vBirtiya ir turna.išti hube intukki.umme vtaššu.ib irše.ikki halpi.iš anu vu ir turna.umpi appa vu inni vBirtiya akka vKuraš všāk.ri āk vakka.ri aški vKammātta vMakuš tubaka inni lilmāk kuiš vu šinnu.ket meni vu dUramašda Pattiyamanyā dUramašda pikti vu da.iš zaumin dUramašda.na 10 dnān dITUMEŠ dBakeyatiš.na pirka hi zila vruhMEŠ appa hatarimannu dami hupa.ib.pi idaka hhumanuš hŠikkiumatiš hiše dNiššaya hiše hDāyauš vMada.be.ikki hami ir halpi.ya vsunki.me vu emi du.ma zaumin dUramašda.na vu vsunki.me hutta dUramašda vsunki.me vu dunu.iš

12. و داریوش پادشاه می گوید: مردی نبود هیچ بنده ای (؟)، نه پارسی نه مادی و نه ]از[ تبار ما که گئوماته مغ، پادشاهی از او بگیرد، مردم فراوان او را ترسیدند، مردم را بسیار کشت، کسانی که پیشتر بردیا را می شناختند، برای آن مردم ]را[ بسیار کشت ]که[ نه من را بشناسند که من بردیا پسر کوروش نیستم و هیچکس، هیچکس گئوماته مغ ]را[ در پیوند نبود (یارا نداشت) ]که[ جلو نیامد تا من آمدم، پس من اهورامزدا ]را[ نیایش کردم. اهورامزدا یاری ]به[ من فرستاد، به خواست اهورامزدا روز 10 در ماه باغ یادیش، این چنین همراه مردان اندک من گئوماته مغ را کشتم، هم مردانی که بهترین از سوی او پیروانش نزد او جای داشتند، روستا (دژ) نامش سیکیه اوواتیش ]در[ نیسایه نام ]در[ کشور مادها، آنجا او را کشتم، پادشاهی را از او ستاندم، به خواست اهورامزدا من پادشاهی ساختم، اهورامزدا پادشاهی ]به[ من داد.

ruh: مردsssssssssssssssssssssssssssssssssss -irra: پسوند برای نمایش یک یا یکی

ruhMEŠ.irra: مردی، یک مردssssssssssssssssss inna: نه

libri.irni (?): بنده ای ؟sssssssssssssssssssss akka.ri: هیچ کس

Paršir Parš.ir ~ OP. Parsamča : پارسی Paršir.ra: یک پارسی

Mada ~ OP. Māda : مادsssssssssssssssssss āk: و

nukami: آن ماsssssssssssssssssssssssssssss akka: کسی که، آن که

emi: از اوssssssssssssssssssssssssssssssssss du.išti: او/ آنها دریافت کرد

taššu.ib: مردم / سپاهیانsssssssssssssssssssss zilla.ka: بسیار سخت، سراسر

ipši.iš: ترسید / ترسیدندssssssssssssssssssssss irše: فراوان، بسیار

irše.ikki: فراوان در جاییsssssssssssssssssssss akka.be: کسانی که / آنها که

šāšša: پیشترsssssssssssssssssssssssssssssss turna.išti: شناخته بود / شناخته بودند

hube intukki.umme: به آن دلیل / برای آنکهssss anu: نه / (منفی کننده)

turna.umpi: بدانندsssssssssssssssssssssssss aški ~ OP. *čiščiy : هیچکس

tuba.ka: در پیوند بود باssssssssssssssssssssss lilu-: جلو آمدن

lilmāk: جلو آمدssssssssssssssssssssssssssss kuiš: تا

šinnu- : آمدنssssssssssssssssssssssssssssss šinnu.ket: آمدم

meni: پسsssssssssssssssss pattiyamanyā ~ OP. *patiyāvahyaiy: نیایش کردم

pikti: یاریsssssssssssssssssssssssssssssssss da.iš: فرستاد

parka: در ماهssssssssssssssssssssssssssssss zila: چنین، آنگاه

hi zila: آنگاهsssssssssssssssssssssssssssssss hariki.ib: شمار کم

hari.ikki.ib idaka: همراه باsssssssssssssssss halpi.ya: کشتم

Bakeyatiš ~ OP. Bāgayādiš: باغ یادیشsssss hatarrimannu: بهترین

dami: از سوی اوssssssssssssssssssssssssssss hupa: پیرو

hupa.ib.pi: پیروانشssssssssssssssssssssssss humanuš: دژ (روستا)

Šikkiumatiš ~ OP. Sikauvatiš: سیکا اووتیشs Niššayā ~ OP. Nisāya : نیسایه

hami: آنجاsssssssssssssssssssssssssssssssss du.ma: دریافت کردم

۲۷ بهمن ۱۳۸۹

نسخه ایلامی سنگنبشته بیستون - بندهای ९ و 10

سراسر خوانش نسخه ایلامی سنگنبشته بیستون از آوانگاری و برگردان و نیز آنالیز واژه های ایلامی را من (پریان) با بهره مندی از کتاب ارزشمند « گلنبشته های باروی تخت جمشید» نوشته دکتر عبدالمجید ارفعی آورده ام. خود نویسه های ایلامی را من از گزارش کینگ و تامپسون (1907) در سرچشمه زیر نوشته ام.

Sculptures and Inscription of Darius the Great on the Rock of Behistun in Persia

همچنین برای برگردان نویسه های میخی ایلامی من از کتاب ارزشمند زیر نوشته شادروان ریچارد ترود هالگ بهره برده ام:

[Persepolis Fortification Tablets; 1969; P.82-86

AE. DB. Col. I; (9); (L.19-L.21):

L.19. a]-ak DIŠda-ri-

L.20. -ya-ma-u-iš DIŠEŠŠANA [na]-an-ri ANu-ra-maš-da hi DIŠEŠŠANA-me DIŠu du-nu-iš a-ak ANu-ra-maš-da pi-ik-[ti DIŠu da-iš ku-iš DIŠu DIŠEŠŠANA-me hi

L. 21. pe-la a-ak za-u-mi-in [ANu]-ra-maš-da-na DIŠu DIŠEŠŠANA-me mar-ri-ya

(9). āk vDariamauš vsunki nān.ri dUramašda hi vsunki.me vu dunu.iš āk dUramašda pikti vu da.iš kuš vu vsunki.me hi pela āk zaumin dUramašda.na vu vsunki.me marri.ya

9. و داریوش پادشاه می گوید: اهورامزدا این پادشاهی ]را به[ من داد و اهورامزدا به من یاری فرستاد تا من این پادشاهی ]را[ برپا سازم و به خواست اهورامزدا من پادشاهی گرفتم.

dunu.iš : داد

pikti : یاری

da.iš : فرستاد، واریز کرد

kuš : تا

pela : برپا ساختن

marri.ya : گرفتم

AE. DB. Col. I; (10); (L.21-L.33):

L.21. a-ak DIŠda-ri-ya-ma-u-[iš DIŠEŠŠANA na-an-ri] hi ap-pa DIŠu

L. 22. hu-ut-ta [za-u-mi-in ANu-ra-maš]-da-na me-ni sa-ap ap-pa DIŠEŠŠANA du-ma DIŠkan-bu-zi-ya hi-[še DIŠku-raš DIŠša-ak-ri DIŠNUMUNMEŠ] DIŠnu-man-ma nu-ka-

L.23. -mi hu-bir-r[i…]-la-ta DIŠEŠŠANA-me ma-ri-iš DIŠkan-bu-zi-ya hu-bir-ri DIŠi-ke-ri [DIŠbir-ti-ya hi-še] daš-da-ma a-ak

L.24. DIŠam-ma DIŠat-ta […]-bu a-ak DIŠkan-bu-zi-ya hu-bir-ri DIŠbir-ti-ya ir hal-pi-iš [s]a-[ap DIŠkan-bu-zi]-ya DIŠbir-ti-ya

L.25. ir hal-pi-iš DIŠtaš-[šu]-ib in-ni tur-na-iš ap-pa DIŠbir-ti-ya hal-pi-ka me-ni DIŠkan-bu-zi-ya DIŠmu-iz-za-[ri-ya-ib-ik]-ki pa-ri-iš

L.26. me-ni DIŠtaš-šu-[ib] ha-[ri-ik]-ka-iš ku-ut-ta ti-ut-ki-me DIŠda-a-ya-u-iš ha-ti-ma ir-še-ik-ki [… ku-ut-ta] DIŠpar-šib-ik-ki

L.27. ku-ut-ta DIŠma-[da]-be-ik-ki a-ak ku-ut-ta DIŠda-a-ya-u-iš ap-pa da-a-e ha-ti-ma a-ak [me-ni DIŠru-uh ki]-ir DIŠma-ku-iš DIŠ

L.28. kam-ma-ad-da hi-še hu-bir-ri AŠna-aš-i[r-ma] AŠKURMEŠ AŠha-rak-ka-tar-ri-iš hi-še ha-mi i-[ma-ka 14 ANna-an ANITU]MEŠ ANmi-kan-na-

L.29. -iš-na pi-ir-ka hi [zi]-la i-ma-ka hu-bir-ri DIŠtaš-šu-ib DIŠap ir ti-tuk-ka na-an-ri DIŠu DIŠbir-ti-[ya DIŠku-raš DIŠša-ak-ri] DIŠkan-bu-zi-

L.30. -ya DIŠi-ke-[ri] ma-ra me-ni DIŠtaš-šu-ib mar-ri-ta DIŠkan-bu-zi-ya-ik-ki-mar pe-ib-[ti-ib-ba hu-bir-ri]-ik-ki pa-

L.31. -ri-iš ku-ut-ta DIŠpar-šib a-ak ku-ut-ta DIŠma-da-be a-ak ku-ut-ta DIŠda-a-ya-u-iš ap-pa da-[a-e …] DIŠEŠŠANA-me hu-bir-ri

L.32. mar-ri-iš 9 ANna-an ANITUMEŠ ANkar-ma-bad-daš-na pi-ir-ka hi zi-la DIŠkan-bu-zi-ya ir [pe-ib-ti-ib a]-ak me-ni DIŠkan-bu-

L.33. -zi-ya hal-pi-be […]-e-ma hal-pi-ik

(10). āk vDariyamauš vsunki nān.ri hi appa vu hutta zaumin dUramašda.na meni sāp appa vsunki.me duma vKanbuziya hiše vKuraš všāk.ri vNUMUNMEŠ vnuman.ma nukami hubirri …lata vsunki.me mari.iš vKanbuziya hubirri vike.ri vBirtiya hiše dašdama āk vamma vatta …bu āk vKanbuziya hubirri vBirtiya ir halpi.iš sāb vKanbuziya vBirtiya ir halpi.iš vtaššu.ib inni turna.iš appa vBirtiya halpi.ka meni vKanbuziya vMuizzariya.ib.ikki pari.iš meni vtaššu.ib harikka.iš kutta tutki.me vDāyauš hatima irše.ikki … kutta vParšib.ikki kutta vMada.be.ikki āk kutta vDāyauš appa dāe hatima āk meni vruh kir vMakuš vKammādda hiše hubirri hNāširma hKURMEŠ dHarakkatarriš hiše hami imaka 14 dnān dITUMEŠ dMikannaš.na parka hi zila imaka hubirri vtaššu.ib vap ir titukka nān.ri vu vBirtiya vkuraš všāk.ri vKanbuziya vike.ri mara meni vtaššu.ib marri.ta vKanbuziya.ikki.mar peibtibba hubirri.ikki pari.iš kutta vParšib āk kutta vMada.be āk kutta vDāyauš appa dāe … vsunki.me hubirri marri.iš 9 dnān dITUMEŠ dKarmabaddaš.na parka hi zila vKanbuziya ir peibtib āk meni vKanbuziya halpi.be …ema halpi.ik

10. و داریوش پادشاه می گوید: این ] است[ که من به خواست اهورامزدا انجام دادم پس از هنگامیکه پادشاهی ] را[ دریافت کردم. کمبوجیه نام پسر کوروش از تبار ما، او .... پادشاهی گرفت. او کمبوجیه برادرش بردیا نام داشت و ]هم[ مادر ] هم[ پدر .... و کمبوجیه، او بردیا را کشت. هنگامیکه کمبوجیه بردیا را کشت، مردم ندانستند که بردیا کشته شده. سپس کمبوجیه به مصر رفت. پس از آن مردم دشمنی کردند و دروغ در کشور همه جا ] پخش شد[ هم در ]سرزمین[ پارس ها هم در ]سرزمین[ مادها و هم در کشور]های[ دیگر و سپس یک مرد مغ نامش گئومات، او در پایشیا اووده کوهی ارکدریش نام برخاست، روز 14 در ماه ویخنا. این چنین برخاست. او مردم را دروغگویی کرد، گفت: من بردیا پسر کوروش برادر کمبوجیه ]هستم[. سپس مردم همه از کمبوجیه شوریدند ]و[ به سوی او رفتند (به او پیوستند)، هم پارس ها، هم مادها و هم کشور]های[ دیگر. او پادشاهی گرفت، روز 9 ماه گرمپد، این چنین بر کمبوجیه شوریدند و سپس کمبوجیه ]به[ مرگ ]خود؟[ مرد.

meni : سپس، پس از آن

sāp : هنگامیکه، زمانیکه

duma : دریافت کردن

hiše : نامش

Kanbuziya : OP. Kambūjiya : کمبوجیه

Kuraš : OP. Kūrauš : کوروش

Birtiya : OP. Bardiya : بردیا

numan.ma :

nukami: آن ما

hubirri : او

mari.iš : گرفت

ir : او (آن) را

ike : برادر

ike.ri: برادرش

dašda.ma : داشت (؟)

amma : مادر

atta : پدر

halpi.iš : کشت (میراند)

ir : او را

taššu.ib : مردم، سپاهیان

inni : نه

turna.iš : دانستند

halpi.ka : کشته شده (میرانده شده)

Muizzariya.ib.ikki : به نزد (جایگاه) مصریان

pari.iš : به ... رفت

harikka.iš : OP. *arika (OP DB. I. 10. L.33) : دشمن شدند

kutta : و ، هم

tutki.me : دروغ

hati.ma : در (زمان)

irše.ikki : همه جا، به گستردگی

Paršib.ikki : در (جایگاه) پارس ها

Mada.be : مادها

dāe : دیگر

kir : یک

Makuš : OP. maguš : مغ

Kammādda : OP. Gaumāta : گئومات

Naširma : OP. Paišiyāuvādāyā : پایشیا اوودایا

Harakkatarriš : OP. Arakadriš : ارکدریش

hami : کوه

Mikannaš: OP. Viyaxna : ویخنا

Nān : روز

ITUMEŠ : ماه

pirka : در ماه

zila : چنین

imaka : برخاست

ap: به آنها

titukka : دروغ گفت

nān.ri : گفت

mara: نشان پایان گفتار

marrita : همگی (؟)

peibtibba : شوریدند

hubbiri.ikki : به سوی (نزد) او

marr.iš : گرفت

peibtib: بر... شوریدند

halpi.be : مردن، مرگ

halpi.ik : مُرد

Karmabaddaš : OP. Garmapada : گرمپد