داستان سنگنبشته بیستون
بخش نخست: آغاز سخن ما
اگر به سنگهای پیرامون پیکره های سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون بنگرید، آنها را تخت و نزدیک به چهار گوش می بینید. آنها آشکارا نشان می دهند که دارای نوشته هایی بوده و سخنانی را در خود نهفته دارند. سده ها بود که این نوشته های شگفت انگیز کنجکاوی برخی را برمی انگیخت و نمی دانیم تا پیش از روزگار مدرن چند تن از کنجکاوان تلاش کردند خود را به این سنگها که بر فراز پرتگاهی بسیار بلند هستند برسانند. همانند چنین نوشته هایی در تخت جمشید، نقش رستم و دامنه های الوند نیز دیده می شد، اما آنها به گستردگی نوشته های دیواره کوه بیستون نبودند.
این احتمال هست که پس از فروپاشی هخامنشیان و در روزگار اشکانیان و ساسانیان، بسیاری از کسانی که این نوشته ها را می دیدند شگفت زده شده و از خوانش آنها ناتوان بودند. در دیدارمان از سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون و از پای دیواره بزرگ، سنگهای پیرامون پیکره ها را از دور دیدیم و از همین پای دیواره میخی بودن آنها آشکار بودند. چنین بود که در روزگاری نـه چندان دور، ماجراجـویانی چون « ســرهنری کرسویک راولینسن» (Sir Henrey Creswicke Rawlinson) که سخت کنجکاو خوانش این سنگنبشته بودند، برآن شدند تا جان خود را به خطر انداخته تا راز نهفته در آن را بگشایند.
باید سپاسگذار چنین مردی بود. او با اینکه یک انگلیسی بود نه ایرانی و در کرمانشاه به دور از کشور و خانواده اش خدمت می کرد، به پای دیواره این کوه که در آن روزگار این امکانات کنونی را نداشت و در جایی سوت و کور و دورافتاده بود، آمد. او به همراه یک پسر جوان کرد از این دیواره آویزان شده نسخه ای از این نوشته ها را برداشت و سرانجام با تلاش بسیار خوانش آنها را به پایان برد (1851) .
دستاورد کاری که او انجام داد شگفت آور بود. چرا که آشکار شد این نوشته ها به سه زبان گوناگون پراکنده در خاور میانه باستان نگاشته شده و خوانش آنها پرتویی درخشان به آغاز باستانشناسی نوین افکند. با خوانش نوشته اکدی بیستون، پرده از زبان اکدی کنار رفت و پسان تر از الگوی بیستون، هزاران نوشته یافت شده از میان رودان، سوریه، آسیای کوچک و حتی نامه های میتانی ها در مصر خوانده شده و راز داستانهای بابل، سومر، آشور، هتیت ها و... که بخشهایی از آنها تنها در کتابهایی چون عهد عتیق دیده می شد، برای جهانیان نمایان شد.
خوانش نوشته ایلامی بیستون دیگر گامی بزرگ بود. از آن نوشته ها سرانجام زبان ناشناخته ایلامی دانسته و نوشته های بدست آمده از شوش خوانده شده سرانجام راه برای خوانش هزاران گل نوشته یافت شده در پارسه هموار گشت. شوش و چغازنبیل زبان به سخن گشودند و تاریخ و تمدن چند هزارساله ایلامیان در خوزستان و کرانه های خلیج پارس آشکار شد.
زبان سوم بیستون خود داستانی دیگر داشت. آشکار شد که این زبان برادر زبان اوستایی، پسر عموی زبان سانسکریت و نیای زبانهای پارسی میانه و پارسی نوین و برآمده از زبانهای خانواده هند و اروپایی است. پس پرده از زبان دیگر ایرانی گشوده شد و اینبار خود شاهان هخامنشی از دل سنگها زبان به سخن گشودند. پسان تر دیوارهای تخت جمشید و پاسارگاد، ستونها، پنجره های آنها و سنگهای نقش رستم ندای پارسها را آشکار کردند و باورهای آنان و نیایشهای آن ایرانیان کهن را برما گفتند.
در خوانش سنگنبشته بیستون، همین زبان سوم سرچشمه خوانش دو زبان دیگر و سرچشمه آغاز شناخت خاور نزدیک باستان بود. پیش از آن « ژان فرانسوا شامپولیون» (Jean Francois Champollion) سنگنبشته «رشید» (Rosseta) را خوانده و پرده از راز دبیره هیروگلیف مصریان کنار زده بود. زیرا در همان سنگنبشته برگردان یونانی زبان مصریان کهن نیز آورده شده بود. اما خوانش سنگنبشته های میخی بسیار سخت تر از خوانش نوشته های مصریان بود.
راولینسن سنگنبشته بیستون را برگزید. زیرا دریافته بود که سه زبان و دبیره در نگارش آن دیده می شود و همچنین این سنگنبشته بسیار بزرگ و مفصل بود. پس می شد نامهای خاص بسیاری را در آن یافت و از سنجش آنها در سه دبیره این سنگنبشته، برگردان نویسه ها (transliteration)، آوانگاری واژه ها (transcription) و سرانجام برگردان نوشته ها (translation) را درآورد. همچنانکه شامپولیون نیز همین روش را برگزید. از سویی دیگر سرانجام راولینسن دانست که زبان سوم سنگنبشته بیستون هم خانواده زبان اوستایی و نیز سانسکریت است که نوشته های این زبانها در دسترس بوده و پیش از آن خوانده شده بود.
پس در خوانش سنگنبشته بیستون پای زبان اوستایی و سانسکریت نیز به میان کشیده می شود. از بررسی این زبانها و دستور آنها راولینسن سرانجام نوشته سوم را که پارسی باستان بود خواند و از نامهای خاص در این نسخه برابر آنها را در نسخه ایلامی و اکدی یافت و آوانگاری نویسه های آن دبیره ها را نیز فراگرفت.
باید گفت نسخه پارسی سنگنبشته بیستون بود که مادر خوانش دو نسخه دیگر بوده و برادرش زبان اوستایی نیز بسیار به او کمک او شتافت. پس اگر بگوییم سنگنبشته بیستون مادر شرق شناسی نوین و رازگشایی تاریخ باستانی خاور نزدیک یا بخشی بزرگ از تاریخ جهان کهن است و خوانش آن راه را برای خوانش هزاران نوشته و مدارک یافت شده میخی از تمدنهای سومر، ایلام، بابل، آشور، هتیت ها، میتانی ها، اوراتویی ها، اوگاریت ها، مادها و پارسها و... باز کرد، سخنی گزافه نگفتیم.
همچنین با اینکه نوشته های میخی سه زبانه در دیگر یادمانهای هخامنشیان در تخت جمشید، نقش رستم و... یافت شده است، اما آن نوشته ها کوتاه و دارای سخنان تکراری بوده دو نوشته آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم نیز از دیدگاه بزرگی و گسترگی به اندازه سنگنبشته بیستون نیستند.
پس شایسته است سنگنبشته بیستون را دریافته سپاسگذار و پاسدار آن باشیم و بایسته است این پیشنهاد به سازمان میراث فرهنگی کشور داده شود که به پاس خدمتی بزرگ که راولینسن زمانی برای خوانش این نوشته ها کرد، تندیس او را در پای دیواره بیستون برپا کنند تا یاد او را گرامی بدارند.
در نوشتارهایی که در پی این جستار می آید تلاش خواهم کرد نگاهی سراسری به نوشته های میخی بیستون و کندوکاو پیرامون آن بپردازم (ا. پریان). از آنجا که این سنگنبشته بزرگترین و مفصل ترین سنگنبشته میخی یافت شده به سه زبان و دبیره است، بررسی این نوشته ها و اینکه بدانیم این سنگنبشته برای نگارش چه گامهایی را پشت سر گذاشته سرچشمه پیدایش آن چه بود، بسیار مهم است. چرا که بررسی آن برای فراگیری زبانهای باستانی و پیگیری رازهای درون آنها (مانند پیدایش دبیره پارسی باستان و همچنین کندوکاو پیرامون دبیره آریایی) بسیار با ارزش است. همچنین عمده سرچشمه ای که در نگارش این جستار بکار گرفته شده است، جستاری است که «چول هیونگ بای» (Chul Hyung Bae) از بنیاد پژوهشی Grant در دانشگاه ملی سئول نگاشته است.
پس به بیستون و پای دیواره بغستان برویم.
خخخخخخخخ
۳ نظر:
سلام خیلی خوب نوشتید
عالیه
خوبه
ارسال یک نظر