‏نمایش پست‌ها با برچسب سکه شناسی-دودمانهای پارس. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سکه شناسی-دودمانهای پارس. نمایش همه پست‌ها

۱۸ شهریور ۱۳۸۹

پارس ها در کنار پارت ها

THE AGE OF PERSIS DYNASTIES
(Some notes on the Persis coins from Persia during Seluicids and Arcsacids Kingdoms)
hhhhhhhhhhhhh
مقاله چهارم: پارس ها در کنار پارت ها
سسسسسسسسسسسس
سال 139 پ.م ارتش پارت های در فرمان مهرداد یکم پس از چیرگی بر الیماییس به پارس رسید و از آن پس این سرزمین بخشی از مرزهای در فرمان اشکانیان گشـت. سرچشـمه های کلاسیک درباره چـگونگی چیـرگی پارت ها بر پارس خاموشـند، در حالیکه آنها درباره گشایش الیماییس و دستیابی مهرداد به گنج های پرستشگاه های آنجا اشاره ای هرچند کوتاه نموده اند[1]. به باور من خاموشی سرچشمه های کلاسیک درباره پارس می توانست به این دلیل بوده باشد که پارت ها بی جنگ و خونریزی به پارس آمده و گزندی به شهرهای آنجا و سازه های برجای مانده از روزگار هخامنشیان نرسید.
fffffff
پیروزی مهرداد در چیرگی بر پارس که روزگاری زادگاه و پایتخت هخامنشیان بود و آمدن او به شهر اسـتخر که بازمـانده کاخ های سترگ هخامنشی بر سکوی پارسه و آرامگاه شاهان بزرگ در کوه های نزدیکی آن دیده می شد، افتخاری برای مردمی بود که زبانشان با زبان پارس ها خویشاوند، دبیره شان چون دبیره پارس ها برگرفته از نویسه های آرامی و باورها و آیین های آنها سراسر با آیین زرتشت در پیوند بود[2]. ما گمان می کنیم آن هنگام که مهرداد و بزرگان پارتی بازمانده سازه های سترگ و شاهانه هخامنشی را از نزدیک دیدند از دیدن آنها در شگفت شده و چون ساسانیان در سده ها پس از آن، بر سازندگان آنها آفرین گفتند. نزدیک به یک سده پیش از آن، ارشک بنیانگذار دودمان اشکانی بر سکه های نیم و یک دراخم که در شهر نیسا (Nisa) زده بود کلاهی چون کلاه شهربانان هخامنشی بر سر داشت و بر تختی نشسته بود که پایه هایش مانند تخت شاهان هخامنشی بود[3]. بر برخی سکه های یافت شده از او واژه krny به دبیره آرامی نوشته شده که بی هیچ شکی واژه ای ایرانی بود و شـاید می خواستند بگویند که تبارش به خـاندان ایرانی کـارن (Par. Kārin) می رسید [4]. ارشک (Par. ´ršk) نامی است ایرانی که برگرفته از نام Ave. Aršan یکی از مردان خاندان کیانی (Ave. Kavi) در اوستا (یشت های 13: 132 و 19: 71) بود و احتمال بسیار فراوان است که این نام [ در نوشته های ستاره شناسی بابلی: ár-šá-ka-a ] با واژه اوستایی Ave. ərəxša که نام بزرگترین تیرانداز آریایی در سرودهای اوستا بود (تیشتر یشت؛ 6 و 37) هم ریشـه بوده باشد[5].
sssssss
همه اینها و افزون بر آن، گزارش آریانوس که برپایه آن پارت ها تبار خود را به اردشیر دوم هخامنشی می دانشتند[6] گواه آنند که اشکانیان خانـدانی ایرانی بـودند که در برابر سـلوکیان برخاستند و آگاهانه در پی گـردآوردن سرزمین های ایرانی زیر فرمانروایی خود و در جستجوی زنده ساختن شاهنشاهی هخامنشی بودند. آنچنانکه سرانجام نام « آریا» که تا پیش از آن مردمان ایرانی زبان آن را برای نشان دادن تبار خود به کار می بردند[7]، آرام آرام به نام سیاسی مرزهایی گفته شد که زیر فرمان اشکانیان و سپس ساسانیان بود و همین واژه به نام « ایران» نام ملی این سرزمین گشت[8].
rrrrrr
احتمال دارد پارس ها که سرانجام بر آن شدند سروری پارت ها را بپذیرند آیین های پذیرایی از شاه اشکانی را برگزار کردند و مهرداد که رادمردی خود را پیش از آن در رفتار با دمتریوس شاه دستگیر شده سلوکی نمایش داده افزون بر آن گرفـــتار تنش ها در مرزهای غربی و شرقی تازه گشوده بود، به فرمانروای پارس اجازه داد تا به نام یک « شاه» (MLK΄) دست نشانده به سکه زنی خود ادامه دهد. اندکی پس از آن سکه هایی در پارس زده شدند که نوشته d΄ryw MLK΄ ( داریو پادشاه) را بر خود داشتند (سکه های شماره 6). آنچه که باید در ابن باره گفت اینکه هیچ یادمان یا سنگنبشته ای از مهرداد در پارس نیست و برای ما شگفت انگیز است که چرا از اشکانیان که می خواستند خود را جانشینان هخامنشیان بدانند سنگنبشته یا پیکره تراشی دست کم نزدیک سازه های کهن هخامنشی دیده نمی شود!
llllllll
گمان می رود اینکه داریوی یکم که شاه دست نشانده پارت ها بود اما هنوز کلاه مقدونی بر سر می گذاشت، نشانگر این بوده باشد که مهرداد زمان اندکی در پارس به سر برد و ناچار شد برای روبه رو شدن با یورش های سکاها که مرزهای شرقی پادشاهی اشکانیان را به چالش گرفته بودند از پارس بیرون رفته همچنین به گزارش یوستینوس (41; 6 ;9) او در سالهای پایانی زندگی خود بیمار گشت.
ییییییییی
این نوشتار بخشی از مقاله 25 صفحه ای من با نام پارس ها در کنار پارت ها است که بخش چهارم نوشتار سراسری من درباره تاریخ پارس در زمان سلوکیان و پارت ها را دربر می گیرد. سراسر سرچشمه ها، پاورقی ها و متن کامل این مقاله نزد نویسنده است.
ا. پریان
ییییییییییییییییییی

۲۷ مرداد ۱۳۸۹

انگاره دایره بالدار

انگاره دایره بالدار
ننننننن
انگاره بالدار نمایش داده شده بر سکه های وادفردات فرترکه (بخش پیشین) بی هیچ شکی همان پیکره دایره بالدار با الگوی مهرهای هخامنشی است و حتی پس زمینه های نمایش یک دایره را در آنها می توان دید (شماره 5-4). پیشینه نمایش دایره بالدار (Winged disk) به روزگار « پادشاهی کهن» (2150- 2650 پ.م) در مصر باستان باز گشته و سپس از روزگار « پادشاهی نوین» (1069- 1550 پ.م) نمایش آن به تمدن های دیگر خاورنزدیک راه یافت. در مصر باستان این دایره نماد هوروس (Egy: hr.w) فرزند را (Ra) خدای خورشید بود که از سوی او به نبرد با ست (Seth) نماد تاریکی و زشتی فرستاده شده و اسطوره دلاوری های او به دبیره هیروگلیف بر دیوارهای پرستشگاه ادفو (Edfo) در مصر بالا نگاشته شد. (نگاه کنید به: ا. پریان؛ 2007؛ « ریشه های پیدایش نگاره دایره بالدار: (جستار هفتم) اسطوره هروبهوتت و دایره بالدار» http://www.kavehfarrokh.com/wp-content/uploads/2009/11/newwinged20disk72epdf1.pdf)
اااااااا
دایره بالدار در سراسر تمدن های کهنی که آن را نمایش دادند نمادی از خورشید، نیروی روشنایی، گرما و چیرگی بر تاریکی و زشتی بود. نزد هتیت ها این دایره «خورشید از خود» (SOL SUUS) و نماد ساندون (Sandes, Sandon)، نزد بابلیان نماد شاماش (Šamaš)، نزد آشوریان نماد آشور (Ashur) و نزد اورارتوییان نماد شووینی (Shivini) بود. همه این انگاره ها در این تمدن ها، خدایانی خورشیدی بودند و سراسر آشکار است که این دایره نزد ایرانیان هخامنشی نیز نمادی ایزدی خورشیدی و درخشندگی و گرما بود. چنانچه در در پیکره نگاری ها آنجا که می خواستند انجام کردار یا آیینی را که در روز و در زیر آفتاب انجام می شد نمایش دهند، پیکره دایره بالدار را فراز پیکره های دیگر آورده و یا آنرا کنار پیکره هایی که نماد اختران آسمانی بود (چون گاونر و شیر) نمایش می دیدند.
ااااااااا
آنچه من (نویسنده) باید بگویم اینکه پیکره دایره بالدار از سه انگاره مهم تشکیل می شد که مهم ترین آنها در همه تمدن هایی که آن را نمایش دادند، همان دایره (به نام دایره درخشان خورشید) بود. در میان ایرانیان باستان، این پیکره از سه انگاره « دایره»، « شاهین» و « پیکره انسان» تشکیل شده و در همه تمدن های کهن «دایره» را در این پیکره همواره می بینیم. این پیکره همیشه به نمایندگی از خورشید که در بالاترین بخش آسمان و فراز زمین بود، بالاتر از دیگر انگاره های زمینی و یا در کنار انگاره هایی که نماد اختران آسمانی بودند (چون شیر و گاونر) نمایش داده می شدند. (نگاه کنید به : ا. پریان؛ 2007 «اندر دیرینگی نوروز فرهیخته»؛ http://www.oldiranian.blogsky.com/1387/12/30/post-42
ااااااااا
به باور من (نویسنده) در سکه های نوین پارسی، یک نکته بسیار مهم در نمایش پیکره بالدار به جای پیکره دایره بالدار هست. در این سکه ها پیکره بالدار از میان آتشی برخاسته که بر آتشدان فروزان بود نه از میان دایره خورشید آسمان. پس طبیعی است که دیگر در این پیکره نگاری دایره دیده نشده و همین را می توان راز فراموشی نمایش دایره بالدار در روزگار پارت ها و ساسانیان دانست. .....
ااااااااا
((بخشی از جستار سوم من درباره دودمان های پارس پس از فروپاشی هخامنشیان)
ییییییی

۲۳ مرداد ۱۳۸۹

سالهای تاریک

دودمان های پارس - نگاهی به تاریخ پارس در روزگار سلوکیان و پارت ها
ddd
THE AGE OF PERSIS DYNASTIES
On the History of the Persis province based on the coins found,during the Seluicids and Parthians kingdom
dfdf
بخش سوم: سال های تاریک
666666666
آنتیوخوس سوم (187 – 222 پ.م) در بازگشت از لشکرکشی بزرگ خود به شرق به سال 205 پ.م از پارس گذشت و گمان می رفت که اکنون سراسر امپراتوری سلوکی از سند تا مقدونیه و دریای مدیترانه در آرامش و فرمان شاه سلوکی شده بود. با این همه اندکی پس از آن سلوکیان درگیر جنگ های سخت در سوریه، مصر، مقدونیه و آسیای کوچک شده سرانجام در نبرد با رومیان نیروهای دریایی آنان در دریای اژه درهم شکست و خود آنتیوخوس در نبرد « ماگنزیا» (Magnesia) با همه نیروهایش که از سراسر امپراتوری گرد آورده بود از رومیان شکست خورده (190 پ.م) دو سال پس از آن (188 پ.م) در پیمان اپامه (Apamea) از اروپا و بخشی از آسیای کوچک در غرب توروس (Taurus) چشم پوشید.
یییییییییی
این شکست ها و غرامت های سنگینی که شاه سلوکی می بایست به رومیان می پرداخت، خزانه سلوکیان را تهی کرده او را واداشت برای فراهم ساختن امکانات در گردآوری سپاه برای نبردی دیگر در سوریه به پرستشگاه های دور دست در شرق چشم دوخته سرانجام هنگامیکه برای تاراج پرستشگاه بل در الیمائیس (خوزستان) می رفت به دست خوزیان کشته شد (187 پ.م). گمان می رود پایداری خوزیان در برابر آنتیوخوس سوم نشان از آن داشت که آنها دست به سازماندهی نیروهای نظامی خود زده بودند تا استقلال خود را از سلوکیان بازیابند. چند سال پس از آن بود که فرمانروایی به نام « هوکناپسس» (Hyknapses) در خوزستان دست به زدن سکه هایی برنزین با الگوبرداری از سکه های سلوکی نمود (162 پ.م)[1].
یییییییییی
احتمال فراوان هست که پارس ها در همین سالها و شاید به پیروی از خوزیان که با آنها پیوندهایی دیرین داشتند، کارهایی برای استقلال از سلوکیان انجام داده و فرترکه ها دست کم بر بخشی از پارس فرمانروایی کرده باشند. این احتمال هست که کشتار سه هزار پارسی به دسـت سئیلس که پولیانوس به آن اشاره نمـوده است[2] در زمان پادشاهی سلوکوس چهـارم فیلوپاتر (175- 187 پ.م) که فرزند آنتیوخوس سوم بود روی داده باشد، چرا که در گزارش پولیانوس از پادشاهی به نام سلوکوس یاد شده و سئیلس به گونه ای از پارس ها خواست در یاری به این پادشاه پیشدستی کنند[3]. اندکی پس از آن بود که اوبروزوس (وهوبرز) فرترکه در انتقام جویی بزرگ خود سه هزار یونانی را در روستاهای پارس گردآورد و کشت[4].
55555555
به بـــاور من آشـــفتگی های بزرگ در آن سالــها که در مرزهای پادشـــاهی سلوکـیان روی داد، اسـتقلال دولـتی چون « آرتاکسیاس ها» (190- 4 پ.م) در ارمنستان[5] همچنین جدایی پادشاهی های آسیای کوچک چون پونت و کاپادوکیه از سلوکـیان[6] نیروهای آنها را در اداره مرزهای شـرقی و جنوبی خود در ایران ناـتوان ساخت و راه برای آغاز دوباره پیشـروی پارت های ایرانی در فرمان فرهاد یکم (171-176 پ.م) و مهرداد یکم (138/139- 171 پ.م) هموار ساخت. اندکی پس از آن، آنتیوخوس چهارم اپیفان (164- 175 پ.م) برادر سلوکوس چهارم که سودای زنده ساختن امپراتوری سلوکی و چیرگی دوباره بر سرزمین های ایرانی را داشت، برای جلوگیری از پیشروی پارت ها با سپاه خود به ارمنستان و ماد شتافت و سپس کوشید مانند آنتیوخوس سوم، برای به دست آوردن گنجینه ها و جبران هزینه های لشکرکشی خود به پرستشگاه آرتمیس [ آناهیتا؟] در پارس و الیماییس دستبرد بزند. کتاب دوم مکابیان تایید می کند شاه سلوکی که از جدایی پارس از ســلوکیان احساس خطر می کرد کوشید به شهر تخت جمشید [ استخر] یورش برده پرستشگاهی را در آنجا تاراج کند که با پایداری سخت مردم ناچار به عقب نشینی شده[7] و پولیبیوس در یک گزارش نوشت که سرانجام آنتیوخوس چهارم در شهری به نام « تابای» (Tabae) در پارس [ شاید اصفهان کنونی] در گذشت[8].
dddddddd
ما در بخش پیشـین تلاش کردیم دسـته ای از سـکه ها را که از آن فرترکه ها بودند بررسـی کرده پایه ای برای الگـوی سکه های فرمانروایان پس از آنها داشته باشیم. شگفت آور اینکه سیمای سراسری سکه های فرترکه ها را که یک روی سکه نیمرخ فرمانروا و پشت سکه نمایش یک آتشگاه یا آتشدانی بود که همان فرمانروا به آتش آن درود می گفت، کم و بیش فرمانروایان پارسی پس از آنها حتی تا پایان شاهنشاهی ساسانیان پیروی کردند. با این همه شوربختانه به خوبی نمی دانیم فرترکه ها چه سالی و با چه رویدادی از میان رفتند و در این باره باید چشم به کاوش های بیشتر باستان شناسی در منطقه پارس داشت. اما احتمال دارد که خاموشی فرترکه ها ریشه در برخی دگرگونی های سیاسی داشت که در ایران آن روز رخ داده بود. چرا که پس از تلاش ناکام آنتیوخوس چهارم در دستیابی به خزانه های پارس و مرگ او در سال 164 پ.م، تیمارخوس نامی از شهر میلتوس (Timarchus Miletus) که دوست آنتیوخوس و پیشتر از سوی او شهربان ماد شده بود دربرابر دمتریوس یکم (150- 162 پ.م) شورید و تلاش کرد تا بر بابل و سلوکیه زوگما دست یابد[9].
ییییییی
این نوشتار بخشی از جستار دوم من به نام «سده های تاریک» است که به تاریخ پارس در روزگار سلوکیان و پارت ها پرداخته شده است. بخش دوم 25 صفحه داشته و همه متن کامل آن به همراه همه سرچشمه ها و ارجاعات نزد نویسنده نگهداری شده تا زمانیکه در یک نشریه یا کتاب معتبر به چاپ برسد. سپاسگذارم

۱۹ تیر ۱۳۸۹

بخشی از ویرایش نوین من درباره فرترکه ها

سکه شناسی - دودمان های پارس
بخش دوم: فرترکه ها
ببببببب
.....................
سخن پایانی اینکه فرترکه ها در چه تاریخی برآمدند و پایان فرمانروایی آنها کی بود؟ زمان پیدایش و خاموشی آنها از اینجا پرسش برانگیز است که شوربختانه سکه های آنها تاریخ نداشته چند اشاره نیز که درباره رویدادهـای پارس در نوشته های کلاسیک آورده شده آشکار نیست که در زمان کدام سلوکوس و یا آنتیوخوس رخ داده است. افزون بر این یافته های باستان شناسی هم تاکنون نتوانسته اند کمک چندانی به یافتن پاسخ این پرسش داشته باشند.
ییییییی
دسته ای از پژوهشگران تلاش کرده اند از راه های گوناگون از دید باستان شناسی، بررسی سکه ها، کنکاش در نوشته های کلاسیک و یا آمیختن همه اینها، پدیده های دیده شده در این یافته ها را با رویدادهای آورده شده در نوشته های کلاسیک سنجیده آغاز برآمدن فرترکه ها را سالهای پیرامون 300 پ.م ( هرتسفلد[1])، 280 پ.م ( نیوئل[2])، 285/290 پ.م ( مورکهلم)، 250 پ.م ( سلوود[3]) و نیمه نخست سده سوم پ.م ( کخ[4]) گمانه زنی کنند. تلاش این گروه از پژوهشگران بر این بوده تا رویدادهای کلیدی در پادشاهی سلوکیان چون « گزینش انتاکیه کنار اورونتس در سوریه» (300 پ.م)، آغاز یورش بیابانگردان از آسـیای میانه همـچنین درگیری های سلوکیان در غرب امپراتوری خود (سالهای 280 پ.م و سالهای 260 تا 253 پ.م) [5]را آغاز ناتوانی شاهان سلوکی در فرمانروایی بر شرق و جنوب فرمانروایی خود دانسته این سالها را زمان احتمالی برخاستن فرترکه ها در پارس گمانه زنی کنند.
بببببببب
سلوود بر این باور بود که پیدا شدن گنجینه ای از چهار دراخمی های سلوکوس یکم (با کلاه خود) به همراه سکه های بغدات و وادفردات یکم دلیلی است بر اینکه فرترکه ها در روزگاری نزدیک به سلوکوس یکم ( 280 – 312 پ.م) می زیستند[6] و استروناخ تنها با دید باستان شناسی و با بررسی لایه II در تل تخت دشت مرغاب و همچنین جایگاه، ویژگی و چگونگی سکه های چهار دراخم سلوکوس یکم یافت شده در این لایه به این دیدگاه رسید که شورشی بزرگ همراه با آتش سوزی سهمگین در سال 280 پ.م در تل تخت روی داد و یک فرمانروایی پارسی (یا همان فرترکه ها) به فرمانروایی سلوکیان دست کم بر پاسارگاد پایان داد[7]. از هواداران این گروه باید از بویس نام برد که همان دیدگاه سلوود را گفت و باور داشت آنچه که در سنگنبشته یونانی « ماگنزیا کنار میاندر» (Magnesia on the Maeander) درباره درخواست یونانیان انتاکیه پارس از آنتیوخوس سوم (187 – 222 پ.م) برای فرستادن کوچ نشینان بیشتری به این شهر نوشته شده است[8]، به این معنی است که یونانیان از یک نیروی بومی فزاینده در پارس احساس خطر می کردند.
بویس باور داشت که خاموشی فرترکه ها زمانی بود که آنتیوخوس سوم در سال 205 پ.م پس از لشکرکشی بزرگ خود به شرق آسیا و پس از آمدن به خلیج پارس و رفتن به جزیره بحرین کنونی (Gerrha) به همان شهر یونانی انتاکیه پارس رسید[9] و سلوود با بررسی الگوهای سکه های فرتکه ها و سکه های پس از آنها گفت که آنتیوخوس سوم در پارس فرمان توقف سکه زنی فرترکه ها را صادر کرد[10]. در این میان هرتسفلد در یک دیدگاه بلندپروازانه این را گفت که فرترکه ها نزدیک به سالهای 150پ.م با چیرگی پارت ها بر پارس از میان رفته[11] نیوئل نیز پایان فرمانروایی آنها را هم زمان با آغاز شورش مولون (Molon) شهربان سلوکیان در ماد (سال 220 پ.م) پنداشت[12].
ففففففف
با این همه گروهی دیگر از پژوهشگران آغاز فرمانروایی فرترکه ها را به سالهای نزدیک نزدیک 220 پ.م (دمرگان [13]) و حتی پس از آمدن آنتیوخوس سوم به پارس می دانند[14] ( آلرام و وایسهوفر[15]). این دسته از پژوهشگران با اشاره به شهرهای یونانی برپا شده در آن سرزمین تا پیش از 220 پ.م[16] و اینکه دست کـم در آغاز پادشاهی آنتیوخوس سوم، پارس شـهربانی سلوکــی به نام « الکساندروس» داشت که او نیز به هواداری از برادرش مولون در برابر آنتیوخوس شورید[17]، به این دیدگاه می رسند که الکساندروس برای فراهم آوردن نیرو و سپاه و همچنین هزینه های این شورش به کمک پارس ها نیاز داشت (دمرگان ). چیزی که با مستقل بودن پارس و فرمانروایی فرترکه ها نشدنی بود.
ققققققققققق
اشتیل می پنداشت که کشتار پارس ها به دست سئیلس[18] در پیوند با پیدایش بغدات در پارس بود و این رویداد را پس از مرگ آنتیوخوس سوم در الیمائیس (سال 187 پ.م) دانسته و دمرگان از یک گزارش پلی بیوس که سپاه آنتیوخوس سوم در نبرد رافئیا (Rapheia) در سال 217 پ.م دربرگیرنده دسته ای از کمان داران و فلاخن اندازان پارسی و پیاده نظامی از کرمانیان بود[19]، گمان کرد که دست کم پارس در این تاریخ زیر فرمان سلوکیان بود.
للللللللللللل
آنچه که در این دیدگاه باید در نظر داشت اینکه لیویوس (Livius) دیگر از سربازان پارسی در سپاه آنتیوخوس سوم هنگام نبرد ماگنزیا در سال 190 پ.م یاد نمی کند[20]. همچنین اشمیت بر آن است که گزارش پلی بیوس درباره پیکارهای نومینوس با پارس ها در دهانه خلیج پارس[21] را در پیوند با رویدادی پس از سال 190 پ.م دانسته و می توان برداشت کرد که پارس ها در این سالها در برابر سلوکیان و یونانیان برخاسته بودند. این نیز مهم است که کاوش های سایت های باستانی کرانه دریای پارس نشان می دهد سلوکیان در سده سوم پ.م حضوری نیرومند در این دریا داشته و تنها پس از پادشاهی آنتیوخوس چهارم (164-175 پ.م) بدین سو بود که مقدونیان در خلیج پارس ناپدید شدند.
یییییییییی
در این میان خاموشی سرچشمه های کلاسیک درباره فرمانروایی های پارس در روزگار خود آنتیوخوس سوم و اینکه آیا این شاه سلوکی در بازگشت از لشکرکشی خود با پارس ها جنگید یا نه شگفت آور است. همچنین می توان گفت که خاموشی مرموز نوشته های کلاسیک درباره اوضاع پارس در روزگار نخستین شاهان سلوکی نیز نشان از آرامش در آن سرزمین و چیرگی سلوکیان دست کم در سالهای نخست فرمانروایی خود بر ایران داشت.
ففففففف
به باور من (پریان) سخت است که با آنچه که هم اکنون در نوشته های کلاسیک و در یافته های باستان شناسی همچنین سکه ها در دست است، بتوان به یک گمانه زنی روشن درباره آغاز و پایان فرمانروایی فرترکه ها دست یافت. هرچند کفه ترازو به سود گروه دوم سنگین تر است. چرا که دلیل هایی که در دیدگاه گروه نخست گفته شده بیشتر برپایه بررسی های ظاهری و نه ژرف نگری در نوشته های کلاسیک، چگونگی و چیدمان سکه های یافت شده در گنجینه ها و همچنین بررسی یافته های باستان شناسی است. اما در دیدگاه گروه دوم تلاش شده است با کندوکاو و تفســیر این نوشته ها، سکه ها و یافته ها تلاش شود به راه حلی درباره اینکه چرا فرترکه ها می توانستند از زمان پادشاهی آنتیوخوس سوم بدین سو برآمده باشند دست یافت.
............
بببببببببببب
متن کامل این جستار درباره فرترکه ها که 29 برگ A4 را در بر می گیرد به همراه همه سرچشمه ها و منابع نزد نویسنده می باشد.
لللللللل

۱۷ فروردین ۱۳۸۹

پیدایش دودمان ساسان

سکه شناسی- دودمان های پارس
بخش هفتم: پیدایش دودمان ساسان
سسسسسسسسسس
چکیده این بخش
سسسسس
از اردشیر چهارم و خاندان منوچهر بدین سو دگرگونی مهم دیگری در سکه های فرمانروایان پارس روی داد. پس از سکه های گروه فرمانروایان پیشین، گروهی دیگر از سکه های نوین در آن سرزمین زده شدند که آشکارا گرد و زیباتر از سکه های گذشته بودند. این سکه ها حتی در سنجش با سکه های شاهان اشکانی و نیز فرمانروایان سرزمین های دیگر در آن روزگار بسیار هنرمندانه و منظم تر زده شده بودند.
سسسسسس
سکه های فرمانروایان نوین پارس نمایانگر آغازی دیگر برای تاریخ سیاسی این بخش از ایران بود. چرا که در بررسی این سکه ها و در پس زمینه های آنها می توان رخ دادن رویدادهایی را دید که سرنوشت پارس ها و نیز همه ایرانیان باستان را دگرگون ساخت. برخی از این رویدادها برای نخستین بار پس از فروپاشی هخامنشیان در سرچشمه های کلاسیک آن روزگار و دیگر سرچشمه های ایرانی و تازی سده های دیگر بازتاب یافتند. نام پارس (Persia) پس از چند سده ناپدیدی، می رفت تا دوباره به نمایندگی از این سزمین به یکی از نام های زبانزد مردم جهان آن روز تبدیل شود.
یییییییی
گرچه زمینه ها برای نافرمانی پارس ها از اشکانیان در روزگاری که پارت ها درگیر کشمکش های درونی و نبردهای فرسایشی با رومیان شده بودند آماده شده و پارس ها آرام آرام با بازسازی ساختارهای بنیادین خود در حیاط خلوت پارت ها به یک پادشاهی نیرومند تبدیل گشته بودند، اما رخ دادن رویدادهای مهم و سرنوشت ساز، دست کم نیاز به دگرگونی سیاسی در آن سرزمین داشت. این دگرگونی سیاسی را با بررسی سکه های فرمانروایان نوین که پس از خاندان منوچهر در پارس روی کار آمدند به نیکی می توانیم ببینیم.
ببببببب
سکه های šhpwhry آشکارا یک گسیختگی را در روند نسبت و خویشاوندی این فرمانروا با فرمانروایان پیشین نشــــان می دهد. اگرچه برخی زمینه ها و الگوهای هنری سکه های خاندان منوچهر را می توان در سکه های این فرمانروا دید، با این همه فرمانروای نوین خود را نه از تبار یا فرزند منوچهرها یا اردشیر چهارم بلکه در سکه ها خود را فرزند فرمانروایی دیگر به نام p´pky خوانده است.
سسسسسسس
رو: bgy šhpwhry MLK´
پشت: BRH bgy p´pky MLK´
ییییییی
(این بخش چکیده ای از متن کامل نوشتار به نام پیدایش دودمان های ساسان است. سرچشمه هایی که برای نگارش این بخش به کار رفته همگی شماره گذاری شده و در متن کامل نزد نویسنده نگهداری می شود.)
سسسسسسسس

زمینه های ساسانی

سکه شناسی: دودمان های پارس
بخش ششم: زمینه های ساسانی
ییییییی
چکیده این بخش
سسسسسسس
از سده یکم میلادی رفته رفته توان پارت ها در اداره این سرزمین رو به فرسایش رفت و زمینه برای نافرمانی فرمانروایان مستقل به ویژه پارس ها که از دیرباز سودای برپایی دوباره شاهنشاهی هخامنشی را در سر داشتند فراهم گشت. رومیان از سده یکم میلادی بدین سو و پس از نبردهای فراوان با اشکانیان به توانایی و یا ناتوانی سپاه ایرانیان آن روز پی برده تلاش کردند با کشاندن برخی شاهزادگان به سوی خود و پشتیبانی از آنها، نیز دامن زدن به گرایش های برخی از آنان به فرهنگ و تمدن روم، آتش جنگ های درونی را میان پارت ها افروخته تر کرده آنها را در سازماندهی سپاهیان سواره نظام خود ناتوان سازند.
لللللللل
گذشته از آن، نیرویی نوین در مرزهای شرقی این سرزمین در حال پیدا شدن بود و تلاش داشت با گسترش مرزهای فرمانروایی خود در دوسوی کوه های هندوکوش، آسیای میانه و حتی تا شمال هند، برای مرزهای شرقی ایران یک دردسر بزرگ درست کند. « کوشان ها» در آن روزگار می کوشیدند تا با گشایش راه های دریایی و کشتیرانی از راه سند، دریای مکران و خلیج پارس و با دور زدن شاهنشاهی اشکانی با رومیان مستقیم دادو ستد کرده و پارت ها را از سودهای گزاف بازرگانی کالا به ویژه ابریشم محروم نمایند.
لللللللللل
از آن پس جنگ های خانگی میان پارت ها روندی دیگر در پیش گرفت. کار بدانجا کشید که در زمان هایی دو یا چند تن از خاندان اشکانی، همزمان به سکه زنی پرداخته خود را شاهنشاه این سرزمین خوانده ایران را میان خود بخش بندی نمودند. رومیان که تا سده یکم پیش از میلاد سخت از تیراندازان سواره نظام پارت هراس داشتند، از آن روزگار بدین سو بارها سپاه پارت ها را در پاسداری از مرزهای این سرزمین ناتوان دیده به سوی میان رودان و ارمنستان پیش رفتند. تیسفون پایتخت اشکانیان که دیگر در تیررس رومیان بود، سه بار در سالهای و 160 م گشوده شد و امپراتوران روم از سوی سنا « گشاینده پارت» (Parthicus , Rex Parthis Datus) خوانده شدند. هنگامیکه ترایانوس امپراتور (117-98 م) پس از درنوردیدن میان رودان خود را به کرانه های دریای پارس رساند و به کشتی های فراوانی که در بندر پهلو گرفته بودند می نگریست، تنها از این غمگین بود که سالخوردگی دیگر نمی گذاشت تا ارتش روم را بیش از این فرماندهی کرده به سوی راه اسکندر مقدونی به پیش رود.
ببببببببببب
همه اینها سرچشمه های نابسامانی و آشفتگی سیاسی و اقتصادی ایران آن روز بودند. گذشته از آن، بیماری های هولناک چون آبله دوبار (سالهای و 160م) این سرزمین را فراگرفته مردم را به کام مرگ فرستاده بود. زمینه ها برای آغاز شورش ها در ایران و به پاخاستن پارس ها برای ساماندهی دوباره ساختار سیاسی، مرزها و ارتش نوین این سرزمین درحال فراهم شدن بود.
ییییییییی
با همه این ناهنجاری های سیاسی و نظامی، نباید در داوری خود نسبت به پارت ها ناروا بود. در جهان آشفته آن روز و پیدایش مردمان بسیار با نژادها و زبان های گوناگون پیرامون ایران آن روز و تهدید گسترده مرزهای این سرزمین، پارت ها دست کم در این باره کامیاب بودند که ساختار فرهنگی و باورهای ایرانی را که ریشه ای دیرین داشت از خطر پراکندگی و از هم گسیختگی پاس داشته با نمایش بی مانند ویژگی رفتاری و منش ایرانی که پسان تر زبانزد مردم این سرزمین بود زمینه را برای بازسازی و یکپارچگی فرهنگی ایران که از زمان تازش اسکندر گجسته و سلوکیان آسیب دیده بود فراهم آورده نام «ایران» (Par: Aryān) را به نام این سرزمین پهناور جاودانه سازند. پارت ها سپر پولادین در برابر موج یورش های گوناگون به این سرزمین بوده سرانجام پس از پایداری بسیار و فرسودگی در برابر این یورش ها، سروری جهان ایرانی را نه به بیگانگان بلکه به ایرانیانی دیگر که در پناه خود آنها بالیده بودند سپردند. .........
یییییییییی
این جستار چکیده ای از متن کامل مقاله است و فهرست کامل همه سرچشمه ها و منابع و مقاله های به کار گرفته شده برای نگارش آن در متن پی دی شده نزد نویسنده است.
سسسسسسسسس

ماه و ستاره و نشان های ایرانی

سکه شناسی: دودمان های پارس
بخش پنجم : ماه و ستاره و نشان های ایرانی
یییییییییی
چکیده ای از این جستار
یییییییییی
روم تنها کشوری نبود که از نیمه نخست سده یکم پ.م مرزهای شاهنشاهی اشکانی را به چالش گرفته تلاش داشت این سرزمین را مانند سرزمین های دیگر خاورنزدیک به زیر فرمان خود ببرد. در سراسر مرزهای ایران آن روز از ارمنستان، گرجستان و قفقاز تا سرزمین باختر، آراخوزیا و سکستان و از آمودریا، سغد، مرگیانا از خوارزم تا فرات، میان رودان و کرانه های دریای پارس انبوهی از مردمان گوناگون چه یکجا نشین و چه بیابانگرد از سکاها، هندیان، یونانیان، یوئه چی ها، کوشانیان، آلبانیایی ها، کیمریان، سرمت ها، اسکوت ها، الرها و تازیان پیرامون این سرزمین را دربرگرفته هر از چندگاهی تلاش می کردند بخش هایی از این سرزمین را درنوردند.
gggggggggg
رومیان خود برای ایرانیان دردسر بزرگ بودند. آنها آرزو داشتند همان راهی را بپیمایند که زمانی اسکندر گجسته و سلوکوس یکم تا هند پیموده و نخست بی پروا به مرزهای غربی ایران در ارمنستان و شمال میان رودان تاختند. اما آنها که پارت ها را دست کم گرفته بودند، پس از شکست های سنگین سه گانه در نیمه دوم سده یکم پ.م ناچار شدند شاهنشاهی اشکانیان را بی چون و چرا به رسمیت شناخته جهان آن روز را بخش شده میان خود و ایرانیان بدانند. سالها پس از درهم شکسته شدن ارتش درفرمان « مارکوس لیسینیوس کراسوس» (Marcus Licinius Crasus) در سال 53 پ.م دسته ای از سواران پرشمار پارت که در فرماندهی « پاکور» (Pakorus) جوان پرآوازه و دلیر پارتی بودند برکرانه های دریای مدیترانه اردو زده سپس یه سوی شهرهای فلسطین به راه افتاد. چنین به نظر می رسید که پارت های ایرانی در جستجوی همان سرزمین هایی بودند که زمانی در فرمان داریوش بزرگ بود.
dddddddddd
این نبردهای پرفراز و نشیب دلیلی بود تا اشکانیان بیشترین نیرو و ارتش خود را برای نگهداشت مرزهای غربی این سرزمین به کار برده از رسیدگی پیوسته بر فرمانروایی های دست نشانده دوردست به ویژه در جنوب ایران و پارس باز مانند. افزون بر این درگیری های دامنه دار میان شاهزادگان اشکانی و نیرومند شدن خاندان های بزرگ به همراه دخالت های آنان در دربار، سرانجام توان پارت ها را در پیشروی های نظامی خود به سوی غرب فرسود و زمینه را برای دخالت های رومیان و سکاها در جنگ های داخلی و همچنین ناتوانی در اداره سرزمین های در فرمان را فراهم ساخت. اما با همه این سختی ها، پارت ها که منش پهلوانی و روحی آزادمنش و والا داشتند توانستند تا بیش از دو سده پس از آن مرزهای این سرزمین را کم و بیش از یورش بیگانگان پاس داشته حتی گاهی دشمنان این سرزمین را برق آسا از پای درآورند.
ssssssss
از همان زمان آشکار بود پارس ها که هرگز شکوه هخامنشی را فراموش نکرده بودند، آسیب های برآمده از یورش مقدونیان و سلوکیان و جنگ های خانگی اشکانیان را درمان نموده با سازماندهی دوباره خود به آرامی می رفتند تا سرانجام اشکانیان را به رویارویی فراخوانند. این پیشرفت ها را می توان با بررسی برخی سکه های به دست آمده از آنها به نیکی دریافت. به ویژه آنکه سکه های فرمانروایی مانند اردشیر دوم، سیمای او را چنان نشان می دهند که برای نخستین بار پس از فروپاشی هخامنشیان، تاجی برگرفته از تاج آنان را برسر داشته افزون بر این برخی سکه های اردشیر با زده شدن بر سکه هایی کهن تر و پدید آمدن سکه هایی نازک تر ضرب شده اند که نشانی از گرایش پارس ها به نافرمانی از پارت ها بود. این سکه های نازک که گاهی ریز نقش و سراسر گرد بودند، از سکه های اشکانیان که همزمان با آنها زده شده بودند هنرمندانه تر بوده و پسان تر الگویی برای سکه های گرد، نازک و زیبای ساسانی شدند.
sssssssss
احتمال دارد که اردشیر دوم در روزگار پادشاهی « ارد دوم» (38/39-57/58 پ.م) و « فرهاد چهارم» (2/3- 38/39 پ.م) و در هنگامیکه پارت ها درگیر نبردهای سخت با رومیان شده بودند زیسته باشد. پس از او فرمانروایی دیگر به نام nmwp't در پارس برآمد که از نوشته سکه هایش و نیز آرایش چهره او می توان دریافت او فرزند اردشیر دوم بود.
ییییییی
این بخش چکیده است از جستار پنجم سکه شناسی: دودمان های پارس
dddddddd..............

۱۷ دی ۱۳۸۸

چیرگی پارت ها و پیدایش الگوهای نوین

سکه شناسی : دودمان های پارس
بخش چهارم: چیرگی پارت ها و پیدایش الگوهای نوین
تتتتتتتتتتتت
چکیده این بخش:
سسسسسسس
سالهای نزدیک به 140 پ.م ارتش پارت ها به پارس رسید و از آن پس فرمانروایان محلی آنجا که پیش از آن به پیروی از برنام مهرداد یکم خود را «شاه» خوانده بودند، دست نشانده اشکانیان شده تا چند سال سکه ای از آنها دیده نشد. شوربختانه آگاهی های ما از رویدادهای آن سال ها بسیار ناچیز است. گمان می رود رفتار و منش پارت ها که جوهر پهلوانی و آزادمنشی داشتند، نسبت به رفتار و کردار مقدونیان و سلوکیان در پارس دوستانه تر بوده آنها نیز آن هنگام که به سازه های کهن هخامنشی در تخت جمشید و پیرامون «استخر» می نگریستند از شکوه و زیبایی آنها در شگفت شده به سازندگان آنها آفرین گفتند. سالها پیش از آن «ارشک» بنیان گزار دودمان اشکانی در برخی از سکه ها نشسته بر تختی چون تخت داریوش بزرگ در تخت جمشید نمایش داده شده او نیز همان کلاه شهربانان هخامنشی را برسر می نهاد. تا چند سال پس از رسیدن پارت ها به پارس شاهان اشکانی در الگوگیری از هخامنشیان برنام «شاه شاهان» را برای خود برگزیدند.
نننننننننن
پیش از رسیدن پارت ها سکه های «داریوش یکم» و «وادفردات دوم» الگوپذیری از سکه های اشکانی را آغاز کرده به ویژه این فرمانروایان نشان «ماه نو» (هلال) را به پیروی از پارت ها بر سکه ها و بر سر و پیشانی خود نمایش دادند. نشانی که سرچشمه پیدایش آن باورهای دیرین به نیروی «گاو نر» و آغاز پیدایش آن نگاه به آسمان، ماه و خورشید بود. ماه نو در کنار «ستاره» بر درفش های ارتش پارت ها نمایش داده می شد. هخامنشیان نیز دست کم آن را بر آرامگاه های شاهان بزرگ در نقش رستم نمایان ساخته در مهرها نیز آن را در کنار ستاره نشان می دادند. ریشه آیین ها و نشان های پارس ها در جنوب و پارت ها در شمال شرق همان باورها و آیین های دیرین ایرانی بود.
نننننننننن
با همه این الگوبرداری های پارس ها، هنوز بر سکه های آنان نیمرخ راست نمایش داده می شد. شگفت آور اینکه بر سکه های خود مهرداد یکم نیز که پس از پیروزی هایش در «هگمتانه»، «سلوکیه» و «شوش» زده شده بودند، برخلاف سکه هایی که او پیشتر در «نیسا»، «ری» یا «هکاتوم پیلس» زده بود، نیمرخ راست دیده می شد. افزون بر این، با آنکه آرایش چهره و جامه وادفردات بر سکه ها با آرایش مهرداد هماهنگ شده بود، هنوز آتشدان پشت سکه ها دارای ویژگی هنری هخامنشی بوده تلاش می شد «دایره بالدار» هخامنشی فراز آن نمایش داده شود.
نننننننننننن
روزگار فرمانروایی «فرهاد دوم» (128-8/139 پ.م) و «اردوان» (3/124-128 پ.م) سالهایی پرآشوب و همراه با یورش سکاها و همچنین سلوکیان به ایران بود و ما شوربختانه به دلیل ناچیز بودن دانسته ها از رویدادهایی که در سرزمین پارس رخ می داد آگاه نیستیم. با این همه گمان می رود که با روی کارآمدن «مهرداد دوم» (87-3/124 پ.م) این سرزمین در آرامش و فرمانبرداری از اشکانیان بود. چرا که مهرداد توانست شاهنشاهی اشکانی را بر سراسر ایران از میان رودان و ارمنستان تا آنسوی سیستان و آمودریا گسترده افزون بر آن سکه های دراخمای فراوانی از این شاه اشکانی در خود پارس یافت شده است...............ادامه دارد
تتتتتتتت
......................
متن کامل این جستار نزد نویسنده می باشد.سسسسسسسسس

۱۵ آذر ۱۳۸۸

فرمانروایان گمنام و پیدایش پارت ها

سکه شناسی: دودمان های پارس
بخش سوم: فرمانروایان گمنام و پیدایش پارت ها
ببببببببببببب
سالها نیاز بود تا از لشکرکشی آنتیوخوس سوم به ایران بگذرد (212-205 پ.م) و سلوکیان دوباره درگیر گرفتاریی دیگر شوند. چیرگی آنتیوخوس سوم بر سرزمین های ایرانی و پارس سکه های فرترکه ها را از گردش انداخته و سکه های او را جایگزین آنها نموده بود. پس از آنجا که دیگر سکه ای از فرترکه ها یافت نشده است چنین پنداشته می شود که با آمدن دوباره سلوکیان، این فرمانروایی پارسی که روند نیرومند شدن پارس و گرایش به جدایی از سلوکیان را آغاز کرده بود روبه خاموشی نهاد.
ببببببببب
اما پیروزی های رومیان به ویژه در «ماگنزیا» (Magnesia) به سال 190 پ.م و همچنین تارومار شدن سلوکیان به دست پارت های ایرانی در فرمان «فرهاد یکم» (171-176 پ.م) زمانی دوباره را برای پارس ها فراهم ساخت تا در این آشفتگی ها دوباره خود را سازماندهی کرده فرمانروایی دیگری را پایه گذاری نموده و سکه هایی نوین را از خود به گردش درآورند. به ویژه اینکه سلوکیان روز به روز از سرزمین های ایرانی پس نشینی کرده و مرزهای پادشاهی پارت ها نیز هنوز از «پرثو» (Parθava)، «هیرکانیا» (Varkāna) و دروازه های «تبرستان» فراتر نرفته بود.
بببببببببببب
به احتمال فراوان سکه های گروه دوم از فرمانروایان پارسی پس از همین سال 190 پ.م زده شده بودند. سیمای سکه های به دست آمده از این گروه با سیمای سکه های فرترکه ها متفاوت بوده و برخلاف سکه های پیشین این سکه ها فرورفتگی نداشته بلکه یک دست و هموارند. این سکه ها از چهار دراخما تا اوبولوس و سیمین بوده در آنها الگوهای یونانی نمایان تر هستند، به ویژه اینکه چهره روی برخی از سکه ها بسیار «حقیقت گرایانه» پرداخته شده اند. با این همه الگوی سراسری سکه های فرترکه ها و نیز پاسداشت آیین های ایرانی و هخامنشی را به خوبی می توان در آنها دید.
ییییییییییی
روی سکه ها نیمرخ راست مردی دیده می شود که چشمانی درشت و بینی کشیده داشته کلاهی برسر دارد که برخلاف کلاه فرترکه ها سبک نمایش آن از شیوه نمایش کلاه های مقدونی پیروی کرده مانند آنها تلاش شده است ریزه کاری ها، لبه ها و نوارهای این کلاه نشان داده شود. افزون بر این، گوش فرمانروا نیز برخلاف سکه های فرترکه ها به خوبی نمایان است. اما شگفت آور اینکه ریش فرمانروا بازتابی از هنر نمایش ریش های کوتاه در چهره ها و پیکره های هخامنشی است.
یییییییییی
ادامه دارد
...........
سسسسسسسس

۲ آذر ۱۳۸۸

فرترکه ها

سکه شناسی: دودمان های پارس
بخش دوم: فرترکه ها
لللللللللااااااا
نخستین خانواده از این سکه ها آنهایی هستند که ویژگی های هنری هخامنشی و پاسداشت آیین های آنان به خوبی در آنها نمایان است، هرچند نشانه هایی از الگوهای سکه های سلوکی یا حتی انگاره های یونانی را می توان در آنها یافت. بر یک روی این سکه ها نیمرخ مردی دیده می شود که بینی او چون بینی پارس ها در پیکره های هخامنشی کشیده بوده کلاه شهربانان هخامنشی (xšaçapāna) برسر داشته و بر پشت سکه ها همان مرد در جامه آن شهربانان دیده می شود که در سوی چپ ساختمانی که آتش بر بام آن فروزان است یا دربرابر یک آتشدان ایستاده دستانش را به نشان درود به آن آتش ها یا «دایره بالداری» که فراز آنها در پرواز است بلند کرده است. سراسر آشکار است که شیوه ایستادن آن مرد درپشت سکه ها و حتی هنر نمایش جامه ای که او برتن کرده است آدمی را به یاد هنر پیکره تراشی پارس ها در کاخ های تخت جمشید می اندازد.
ببببببببب
برخی سکه ها نیز آن مرد را نشان می دهد که با همان شیوه رو به روی ساختمان یا آتشدان ایستاده در دست چپ کمانی گرفته و دست راستش را به سوی آتش ها و یا دایره بالدار بلند کرده است. درست چون آیینی که پیشتر شاه هخامنشی انجام می داد. احتمال بسیار فراوان است کسانی که این سکه ها را زده اند از میان نگاره ها و پیکره های فراوان هخامنشی، پیکره های شاهان در آرامگاههای نقش رستم و نیز پیکره های تخت جمشید را برگزیده تا برگزاری یکی از آیین های خود را در برابر آتش ها که از روزگار کهن درمیان ایرانیان باستان پراکنده بود، به نیکی نمایش دهند. این احتمال نیز هست که این سکه ها در همین نزدیکی نقش رستم، تخت جمشید زده شده و آنجا پایتخت فرمانروای محلی پارس بوده باشد. گویی که آن فرمانروا پاسدار سنتها و آیین های ایرانیان باستان بوده بر جانشینی خود به جای شاهان هخامنشی و پیوستگی پادشاهی آنان از داریوش بزرگ تا پس از تازش اسکندر گجسته تاکید داشته آرزوی زنده ساختن شکوه پیشینیان را در سر داشت.
ببببببببببب
شگفت آور اینکه در برخی پیکره های ایرانیان کهن نیز که کنار گوردخمه ها در گوشه و کنار این سرزمین دیده می شود به ویژه در دخمه های «اسحاق وند» و یا «دکان داود» سرپل ذهاب در غرب ایران چنین آیینی را به خوبی می بینیم که در آنجا هم مردی با جامه شهربانان دیده می شود که سوی راستش نمایش داده شده دو دستش را بالا آورده و به سوی خورشید نیمروز درود می گوید.
ااااااااااا
بر پشت برخی سکه ها نیز فرمانروای پارس به جای اینکه در برابر آتش ایستاده باشد، بر تختی درست مانند تخت داریوش بزرگ در تخت جمشید نشسته و مانند او گلی در دست چپ داشته در دست راست چوبی بلند گرفته است. بر همان پشت سکه ها و روبه روی فرمانروا چه نشسته و چه ایستاده درفشی دیده می شود که تیرک آن بر زمین کاشته شده و به میانه درفش پیوند خورده از دوسوی آن دنباله هایی از درفش آویزان است. پیداست که سرچشمه های پیدایش این درفش را که به چهار مثلث بخش بندی شده و پسان تر نیز ساسانیان از آن الگو گرفتند، باید در میان درفش های «شاهین نشان» و درفش های چهاربخشی هخامنشیان جستجو کرد که در آنها نیز تیرک به میانه درفش جوش خورده و به احتمال بسیار اسطوره های «درفش کاویانی» که ریشه در اندیشه های خورشید داشت از آنها زاده شده بودند.
لللللللللللللل

ادامه دارد
.....................

چشم اندازهای سراسری

سکه شناسی: دودمانهای پارس
بخش نخست: چشم اندازهای سراسری
ییییییییییی
تخت جمشید در سال 331 پ.م به دست اسکندر مقدونی آتش زده شد تا پیام او در نابودی شاهنشاهی هخامنشی به گوش جهانیان برسد. جهان کهن زیر خاکسترهای پارسه فرو رفت و از آن پس «پارس» به فراموشی سپرده شد. با این همه گرچه دیگر آن سرزمین از کانون رویدادهای جهان آن روز بیرون بود، اما ویرانه های همان کاخ های سوخته شده و سازه های تاراج رفته هنوز هم سیمایی از شکوه ایران هخامنشی را یادآور می ساخت و خشم پارس ها را از آسیبی که تازش دهشتناک مقدونیان زده بود برمی انگیخت. جهان آن روز پارس را فراموش کرد اما پارس ها هیچگاه هخامنشیان را فراموش نکردند.
یییییییی
ما هنوز نمی دانیم که آغاز تلاش های پارس ها برای استقلال از سلوکیان و سروری دوباره بر ایرانیان از چه زمانی بود. بی گمان در دهه های نخستین پس از یورش اسکندر گجسته گستردگی آسیبی که مقدونیان به شهرهای ایران زده بودند آنها را شگفت زده و مات نموده و در هنگام نبردهای فرماندهان مقدونی با یکدیگر بر سر جانشینی اسکندر، سرگردان و ناتوان ساخته بود. اما به احتمال بسیار از روزگار فرمانروایی «آنتیوخوس یکم 261-280 پ.م» (Antiochus I) بدین سو که سلوکیان درگیر زدوخورد با بیابان نشین های آسیای میانه و دیگر همسایگان خود در اروپا و مصر شده بودند، رسیدگی آنها به اوضاع جنوب ایران و استان پارس کمرنگ شده آرام آرام راه برای پیدایش دودمانهای محلی و استقلال آنجا هموار گشت.
ییییییی
شوربختانه مدارک تاریخی در پیوند با چگونگی اوضاع پارس در روزگار سلوکیان و سپس پارت ها بسیار اندک بوده و یافته های باستان شناسی ناچیزند. افزون بر این، درگیری های سلوکیان و سپس رومیان با دولتهای شورشی یا همسایگان خود و دورافتاده ماندن سرزمین پارس از کانون آن رویدادها، اینکه پایتخت های سلوکیان و رومیان و همچنین پارت ها از آن سرزمین بسیار دور بودند دلیلی بود تا نویسندگان کلاسیک نیز کمتر به آنجا پرداخته و تا چند سده پارس را نادیده بگیرند. تنها هنگامیکه شورشی بزرگ در آنجا برمی خاست یا لشکری بدان سو می رفت، نویسندگان کلاسیک به یاد پارس ها می افتادند.
یییییییی
همچنین باید به کمبود اشاره به این سرزمین در نوشته های برجای مانده از ایران ساسانی نیز اشاره نمود که روایت های نویسندگان پس از اسلام نیز بیشتر برپایه همان نوشته ها هستند. بخش بزرگی از نوشته ها و بایگانی های روزگار ساسانی پسان تر در رویدادهای گوناگون نابود شدند و تنها داستانهایی اسطوره ای و گنگ از تازش اسکندر مقدونی به ایران و همچنین چگونگی پیدایش ساسانیان در نوشته هایی آنهم بیشتر دینی دیده شده که شوربختانه در آنها چشم اندازی تاریخی به دودمانهای محلی پارس ها نیست.
ییییییی
بر همه این کمبودها باید به این نیز اشاره کنیم از آنجا که گنجینه های پارس در یورش مقدونیان تاراج شده و این دودمانهای محلی، پس از هخامنشیان دیگر دارای سازماندهی سیاسی و نظامی نیرومند و گسترده نبوده و درآمد و دارایی سرشاری نیز نداشتند، آشکار بود که نمی توانستند ساختمان یا سازه ای برجسته را چون کاخهای تخت جمشید، پاسارگاد یا نقش رستم برپا کرده و از خود به جای بگذارند. سازه های سنگی برجای مانده از آنها بسیار کم و ناچیز است و بر همین پایه باید به کاوشهای بیشتر باستان شناسی و یافت شدن نشانه ای بیشتر از آنها هرچند که اندک باشد امیدوار بوده و چشم دوخت.
ییییییییییی
ادامه دارد
...............