جستار سوم: سرگذشت بغ و کوه بغستان
یییییی
نگاه به دیواره و ستیغ کوه زیبای بیستون ناخودآگاه ما را به یاد تاریخ این سرزمین و سرسختی آن دربرابر آسیب های روزگار میاندازد. میلیونها سال وزش باد، بارش باران و تابش آفتاب این کوه را به سیمایی درآورد که امروز چنین دیده می شود. هزاران سال نیز باد و باران و تابش آفتاب یادگارها و سازه های ایرانیان را که روزگاری دور ساخته شده بودند فرسود. اما با همه آسیب های روزگار، مردمان گوناگون در پیرامون این کوه بزرگ زیستند و فرهنگ، آیین و شیوه زندگی و زبان خود را در پای آن و سرزمین های نزدیک گستردند. پس کوه بیستون چون تاریخ این سرزمین نماد پایداری و سختی و دربرابر آسیب روزگار است.
دست کم از روزگاری دیرین این کوه جایگاه زندگی مردمان کهن بوده است. یافته های باستان شناسی چون سنگها و استخوانهای تیز شده در غارهایی چون «شکارچیان»، «مرخر»، «مرتاریک» و «مرآفتاب» در دیواره این کوه، نشان از نگاه ویژه مردمان دیرین به این کوه و غارهای آن داشته و این کوه را پناهگاه مردمان از دوره «پارینه سنگی» (Mousterian age) دانسته است. گویا از همان روزگاران بود که رفت و آمد مردم در پای این کوه آغاز شد و با آغاز تمدن و دامداری، جای پای مردم و گله ها خاکها را هموار و راههای مالرو را پدیدار نمود و آرام آرام راه برای پیدایش شاهراهی بزرگ در تاریخ نمایان شد.
افزون بر این آنچنانکه در جستار پیشین نیز نوشتم چشم اندار ویژه این کوه در سنجش با کوههای نزدیک آن، رودها و چشمه ها با آب گوارا در پیرامون و همچنین دیواره شگفت انگیز در جنوب این کوه، نگاه مردمان را به خود می کشاند. کسانیکه از شرق این سرزمین به سوی «میان رودان» می رفتند یا از غرب به ایران می آمدند، از دشت روبه روی این کوه می گذشتند و دیواره این کوه دربرابر چشمان آنان بسیار دیدنی و خیره کننده بود. با این همه هنوز نمی دانیم پیش از آمدن ایرانیان کهن به اینجا، این کوه تا چه اندازه نزد مردمان کهن مقدس بوده است؟
اما دست کم می توانیم بگوییم ایرانیانی که نگاهی ویژه به کوهها داشته و آنها را در پیوند با «خورنه» (Ave: Xvarəna) و نیز «اندیشه های خورشید» می دانستند، این کوه را همچون کوههای دیگر برآمده از بن «کوه البرز» پنداشته ویژگی هایی کیهانی در ستیغ این کوه می دیدند. برآمدن و غروب آفتاب و پرتوهای درخشانی که از پس این کوه در بسیاری از روزهای سال نمایان می شد، برای مردمی که در سایه این کوه آنها را می دیدند سخت زیبا و دیدنی بود و نگاه آن مردمان را به پرتوهای خورشید و این کوه می کشاند.
به احتمال بسیار همان باورهای ایرانیان کهن به آسمان و خورشید و نیز نبرد کیهانی نیکی و بدی بود که نام «بغستان» (OP: *Bagastāna) را برای این کوه برگزید. اما نمی دانیم آیا ایرانیان باستان نام بغستان را همچون بسیاری از نامهای دیگر از سرزمینی که در روزگاری دیرین از آن کوچیدند، همراه خود به اینجا آورده بودند یا اینکه این نام ایرانی پس از رسیدن آنها به اینجا از سوی آنان نوآوری گشت. اما داستان هرچی بود، بغستان نامی است سخت شگفت آور، چرا که با انگاره مرموز «بغ» بستگی داشت.
ادامه دارد
ییییییییییی
بببببببب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر